پنج من
در من «منی» نیمچه مرده، زیر پتو گیر افتاده است.
زمان به سرعتی سرسامآور در حال گذر است و من «زیر پتو» به سیاه چالهای خالی از زمان و مکان تبعید شده. سیاهچالهای که ساعتی مثل برق و باد و ثانیه ای کش دار و ثابت است.
در این سلول انفرادی من «زیر پتو» به من های دیگر خود میاندیشد و قدم به رویای تکثیر شدن میگذارد.
منی «کولی و ولگرد» که تمام زمین، بی هیچ مرزی خانه اوست. کولی که جز خود بار و بندیلی ندارد. اسم همه گربه های خیابانی را میداند. گوش به راز همه پرستو ها سپرده، با همه درخت ها پچپچ کرده و روی همه علفزار ها غلطیده.
سوار همه قطار ها میشود و در کوپهای لم میدهد. همه چشم انداز جاده را میبلعد و ناخونکی به قصه همه مسافرها میزند.
یا منی «کتابخوار» که شبانه و دزدکی، به دور از چشم کتابدار ها، میان قفسه کتاب های ممنوعه و باارزش سایه وار قدم میزند. جرعه ای از واژه ها و مفاهیم آن مینوشد. سیراب که میشود، با اولین تللو نور خورشید میخوابد و به خیال های سرگردان من «نویسنده» می رود.
یا من «بیپروایی» که خارج از هر خط و قاعدیست. همان که میشود «آنا کارنیا»، «مادام بواری»، «آن شرلی» «اسکارلت» و«کاترین» در بلندی های باد گیر.
آن که شراب مست کننده یک کتاب است و طلسم سحر کننده خواندن بیوقفه کتاب های هزار صفحهای.
آن که که رد انگشتانش روی همه کتابهای ابدیست.
من بیپروایی که جاروجنجال میکند. دیوانهبازی میکند، با همه توانش برای عشق میمیرد و عاشقانهای جاودان میسازد.
و من «نویسنده» که از تبعید زیر پتو و کسالت آزاد شده. من «کولی» برایش قصه ها را میآورد. من «کتابخوار» واژه ها و مفاهیم را و من «بی پروا» جادوی وجود خالصش را.