شايد بگوييد تو روانشناس نيستی كه بتوانی از اين حرفها بزنی و من بايد بگويم كاملا درست است؛ ولی تمامِ ما به روشهای مختلف روانشناسِ خودمان هستيم.
بارها شده كه در اوج درد، و در تنهايیِ مطلق، هيچ کس نتوانسته به دادمان برسد، جز همانی كه جلوی آينه به چشمهای اشک آلود و قرمزش خيره شديم و احساس كرديم بدبختترين موجودِ عالم است. به قول آلبر كامو «در لحظه ای خاص از درد یا بیداد، هیچ کس نمیتواند برای هیچ کس کاری بکند. رنج همیشه تنهاست.»
تک تک ما آدمها خودمان را بغل كردهايم، حرفهای اميدوار كننده در گوشِمان ريختهايم و در حالی كه به شانهی خود میزديم گفتهایم «همه چیز درست میشه»، پس همهمان درمانگريم.
چيزی كه هيچ وقت در لحظاتِ سخت مرا رها نكرده و هميشه از سنگينیِ غمِ روی دوشم برداشته و در خودش حل کرده، گريه است.
تقريبا هميشه گريه به دادم رسيده و بعد از آن حس بهتری داشتهام. آدمهایی را میشناسم كه از گريه كردن میترسند؛ بعضیها احساس میكنند گريه نشانهی ضعف است، عدهای هم معتقدند فایدهای ندارد و هيچ كاری از پيش نمیبرد. اما من عاشق گريه كردنهای به موقعام.
وقتی درونت آنقدر انباشته از چيزهای دردناک است که نمیدانی چطور بايد برای كسی توضيح بدهی تا بفهمد يا وقتی كه اصلا خودت هم نمیدانی چه بلايی بر سرِ روح و روانت آمده و دقيقا چرا از غم رو به موت افتادهای، گريه تا حد زیادی كارساز است. انگار تمام آن اندوه و احساسات ناشناخته، با اين تركيبِ شور، خودشان را به بيرون میرسانند تا ديگر مجبور به تلنبار كردنشان نباشی.
گاهی وقتها شده كه حالم به طرز مرموز و غريبی بد بوده، يك درب و داغانِ تمام عیار و به اصطلاحِ رايجِ نادرستی، بدبخت؛ گريه هم خودش را گم و گور كرده و نمیآمد، درست وقتی که به آن نياز داشتم. پس آهنگ غمبار و ناراحت كنندهای را به گوشهايم هدايت كردم تا اشک بتواند سرازير شود و كمی حالم را جا بياورد.
هر كس يکجور است و راهِ خاص خودش را برای خوب شدن سراغ دارد، اما گاهی وقتها گریه، مهجور و توسریخور میشود و همه سرزنشش میكنند، در حالی كه اگر نباشد، خيلی چيزها درونِ ما میمانند و میشوند يک تاول بزرگ و دردناک كه روز به روز عظیمتر میشود و خدا میداند با تركيدنش، چقدر گند بالا میآيد.
چارلز ديكنز میگويد: «گریه کردن ریهها را باز میکند، چهره را شستشو میدهد، چشمها را ورزش میدهد و خشم را کاهش. پس به راحتی گریه کن.»
در كتابِ «پسربچه، موش كور، روباه و اسب» هم میخوانيم كه:
پسر بچه پرسيد: «وقتی قلبمون بشكنه چی كار بايد بكنيم؟»
«با دوستی، گريه و زمان اون رو به هم میچسبونيم تا اينكه دوباره شاد و اميدوار بشيم.»
و احتمالا آدمهای دیگری هم هستند که به «ستايشِ گريه» رسيده باشند. گریه میتواند تسلیِ خوبی باشد، برای چشمهای رنج دیده.