لیا·۴ ماه پیشعشق تصادفی پارت ششم و اخر (تهیونگ)......وقتی بیدار شد بهش گفتم بیاد دفترم اومد توی دفترم ا.ت:چیه ته:ناراحت شدی دوقلو بارداری ا.ت:اولش اره ولی دیگه بچه هامن اصن تو چیکار داری…
لیا·۴ ماه پیشعشق تصادفی پارت پنجم (تهیونگ)بعد چند دقیقه اومد بیرون انقدر زیبا شده بود همه پسرا داشتن نگاش میکردن یهو داد زدم تهیونگ:هوی حواستون کجاست برین سر کارتون ا.ت:بریم ته:اره…
لیا·۴ ماه پیشعشق تصادفی پارت چهار (تهیونگ)........از زبون ا.ت:الان یک ماه از اون اتفاق میگذره اخلاق تهیونگ باهم بدتر شده اصلا محل بهم نمیده نمیذاره برم بیرون حتی با خودش فقط روزی یک…
لیا·۴ ماه پیشعشق تصادفی پارت سوم(تهیونگ)....از زبان تهیونگ:رفتم حیاط دکتر رو دیدم دکتر:سلام رئیس خواستم بگم میتونم همسرتون رو معاینه کنم تهیونگ:بله اما چرا دکتر:بهتون میگم من و دک…
لیا·۴ ماه پیشتولد جونگکوکدر سال ۱۹۹۷ یک سپتامبر یک جنتلمن در بوسان بدنیا اومد تولدت مبارک جئونم امید وارم اندازه زیبایی چشمات خوشحال باشی تو ب من یاد دادی اعتماد ب…
لیا·۴ ماه پیشعشق تصادفی پارت دوم(تهیونگ)حرفی ندارماز زبون ا.ت:بیدار شدم رو ی اتاق باکلاس بودم نمیدونم چرا ولی ترسیدم و جیغ کشیدم ی دفعه هفت نفر اومدن تو اون پسره ک اومد گرفتم گفت…
لیا·۴ ماه پیشعشق تصادفی پارت یکسلام من میخوام ی داستان از تهیونگ بنویسم امید وارم خوشتون بیاد البته اگه اصن کسی ببینه من عاشق نویسندگی هستم برا همین رمان مینویسماین قیاف…