فضانورد اقیانوس
فضانورد اقیانوس
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

سایه مرگ...

انتظار ..
انتظار ..

خونه تاریک و خالیه
من تنها کسیم که خونه مونده
برعکس بچگیم نمی‌ترسم از‌تنها بودن
روی تخت دراز کشیدم و فکر می‌کنم
سرم گیج میره
برای همین میشینم
چشام سیاهی میره
ولی خودمو میرسونم به حموم
شیر آب سرد رو باز میکنم و بی پروا میرم زیر آب
انگاری شوک بهم وارد بشه
سرم گیج میره
میشینم کف حموم
دوش بازه
فکر میکنم
به تو فکر میکنم
به حرفات
به برنامه هام
به کارام
به آزمایش های جدید
به نبودن و مُردن
چشام میسوزه از اینکه دوباره دارم گریه میکنم
سرم گیج میره
عق میزنم و شیر رو میبندم
دوباره عق
و محتویات نداشته معده ام خالی میشه
سرم گیج میره
میام بیرون از حموم
سرم گیج میره
معده ام شدید تر منقبض میشه و دردش دو برابر میشه
یه تیکه شکلات میخورم ولی دوباره حالت تهوع میگیرم
میام اتاق
سرم بدتر گیج میره
کنار میز مطالعه میشینم
چشم میخوره به نوشته ناتمومم
به برنامه ریزی دو هفته پیش
به لپتاپ خاموش که حتی درشو نبستم
به برگه های آزمایش که روی هم تلنبار شدن
حالم بیشتر بهم میخوره
همینجوری دنبال قرصام میگردم
قرص آهن رو میخورم
سرم گیج میره
کلمه آزمایش چندبار توی مغزم تکرار میشه
میرم سرجام
زل میزنم به سقف
یکم امید دارم که شبیه آزمایش های دفعه قبلی چیزی نباشه ولی دکتر اینبار چیز دیگه ایی میگه
فکرم میره روی مُردن
سرم بیشتر گیج میره
و یادم میاد نباید موهامو کوتاه کنم چون به زودی شاید نیاز شد همشو بزنم
همچی خیلی سریع داره اتفاق میفته
سرم گیج میره
اما خوابم میبره...


سیزده مرداد سال ۳...

آب سردسرم گیجمرگنامهتنها
As free as the ocean 🌊🤍
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید