جاندار بی جان
جاندار بی جان
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

گاهی وقت ها

گاهی وقت ها...

گاهی وقت ها آدم دوست داره ،یکی بهش زنگ بزنه و بگه :هیچی کار خاصی نداشتم .فقط خواستم صداتو بشنوم .این ها رو بگه بدون ترس از اینکه قراره فکر بد کنیم یا قضاوت کنیم یا هوا برامون داره.چون کسی که بخواد هوا برش داره، با یک نگاه هم هوا برش میداره.

گاهی وقت ها آدم دوست داره یکی رو بغل کنه ، اونقدر سفت بغل کنه که تن طرف مقابل مچاله بشه.

گاهی وقت ها آدم دلش میخواد یک پیام دریافت کنه با عنوان اینکه :سلام یاد تو افتادم گفتم بهت پیام بدم.

گاهی وقت ها آدم دوست داره یکی براش غذا درست کنه و بهش زنگ بزنه ،برن تو یه پارک یه زیرانداز پهن کنن و بخورن.

گاهی وقت ها آدم دوست داره یهویی یه نامه دریافت کنه.ترجیحا نامه ی دست نویس.

گاهی وقت ها آدم دلش میخواد یکی بهش گل بده.حتی از این گل هایی که شهرداری که توی میدون ها میکاره.

گاهی وقت ها آدم دوست داره دراز بکشه و سرش رو بزاره روی پاهای یکی و چشماشو ببنده و طرف براش آواز بخونه.

گاهی وقت ها آدم دوست داره موقع بارون یکی به یادش بیوفته و براش گریه کنه ،برای نبودنش یا حتی برای بودنش و ترس نبودنش .

گاهی وقت ها آدم دوست داره بی چشم داشت ،دوست داشته بشه.

گاهی وقت ها آدم دوست داره بشنوه که زیبا است .از هرکی ،از معلم، شاگرد ،رهگذر ،مشتری یاحتی یه دست فروش.

گاهی وقت ها آدم دوست داره نوشته هاش تو ویرگول چک بشه .

گاهی وقت ها آدم دوست داره....

دلنوشته
بیا تو ،چای دم کردم☕️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید