جاندار بی جان·۷ ماه پیشده سالم که بودده سالم که بود ،سعی میکردم با دایی صحبت کنم .دایی ساکت بود و حرف نمیزد ،فقط سرش را تکان میداد . یادم است با دختر خاله ام گفته بودیم هرکی ب…
جاندار بی جان·۷ ماه پیشخسته ام ....خسته ام از رنجی که از من نیست...خسته ام از این همه مسئولیت.از اینکه باید حواسم به برنامه هایم و درس هایم باشد و در عین حال بقیه را هم قانع…
جاندار بی جان·۷ ماه پیشکیسه کشیدن مغزچند وقتی بود حسرت یک گریه به دلم مانده بود اشکهایم خشک نشده بودند فقط نمیخواستند به دنیا بیایند آنها هم فهمیده بودند ایندنیا جای قشنگی نی…
جاندار بی جان·۷ ماه پیشاین نوشته بدتر بود یا امروزم؟این نوشته بدتر بود یا امروزم؟امروز خیلی اوضاعم خوب نبود به هم ریخته بودم .از خستگی بود .منی که عادت ندارم دو روز پشت سر هم رفتم فوتسال.خست…
جاندار بی جان·۷ ماه پیشگاهی وقت هاگاهی وقت ها...گاهی وقت ها آدم دوست داره ،یکی بهش زنگ بزنه و بگه :هیچی کار خاصی نداشتم .فقط خواستم صداتو بشنوم .این ها رو بگه بدون ترس از ای…
جاندار بی جان·۸ ماه پیشدودکشبابا که رفت با خود سیاهی موهای مامان را هم برد .از مشکی شب به سفید برفی رفته .دوروغ نگویم رنگ و روی خودش هم رفته .صورتش مثل درخت گردوی بی ب…
جاندار بی جان·۸ ماه پیشدل که عیب ندارد،خدا کند غرورمان نشکنددل که عیب ندارد ،خدا کند غرورمان نشکند.آفتاب رنگ پریده بود، سایهها رفته رفته قد میکشیدند ،بچه موجها دنبال هم میکردند و روی هم میافتادن…
جاندار بی جان·۸ ماه پیشیک روزی چوپان میشوم🙂یک روزی چوپان می شوم یک روزی که از نظر ذهنی آسوده شوم، یک روزی که برسم ،آن وقت است که دست از سر خودم برمیدارم ،میروم جلوی آینه و…
جاندار بی جاندرسَکّو!·۱۰ ماه پیشمرد کلید دار-بابایی ممنون که قبول کردی با هم خونه عزیز رو گچ کنیم.-همین که خوشحالی برای من کافیه پسرم.دوباره نگاهم را دادم به جاده.من خیلی از گچکاری…
جاندار بی جان·۱۰ ماه پیشجواد عمه معصومجواد عمه معصوم یک زمان آواز از دهانش بلند میشد، الان دود.از لبانش بالا میرود تا بنشیند روی چشمانی که دیگر معصوم نیست.دیگر جواد یکی از همی…