مغز افراد تنها بهگونهای متفاوت عمل میکنند که با احساسِ قطع ارتباط مرتبط است.
باومیستر و لیری در سال 1995 نوشتند: «نیاز تعلق داشتن، انگیزهای قدرتمند، اساسی و بسیار فراگیر برای موجوداتی اجتماعی مثل انسانهاست.»
گاهی نمیتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم یا احساس میکنیم از انسانهای دیگر جدا شدهایم، آن زمان است که ما احساس تنهایی میکنیم.
تنهایی تأثیراتی بیشتر از واکنشهای احساسی ما دارد؛ تنهایی میتواند بر بدن فیزیکی ما تأثیر بگذارد. در یک متاآنالیز بزرگ که شامل بررسی بیش از 300000 نفر بود، محققان گزارش دادند که افرادی که با دیگران ارتباطات اجتماعی دارند 50 درصد بیشتر از افراد تنها و بدون ارتباط اجتماعی انگیزه زندگی و بقا دارند. (هولت لونستاد، اسمیت و لیتون، 2010)
محققان دانشگاه میشیگان نظرسنجیای برای بررسی میزان تنهایی در بزرگسالان بین سالهای 2018 و 2023 برگزار کردند؛ آنها دریافتند که با همهگیری کرونا، انزوای اجتماعی آغاز شد و در نتیجۀ آن میزان تنهایی افزایش یافت و در ژوئن 2020 به اوج خود رسید و در آن زمان 56 درصد از بزرگسالان احساس تنهایی میکردند. با کاهش میزان همهگیری کرونا و واکسیناسیون، این نرخ شروع به کاهش و رسیدن به مقدار قبل از شیوع ویروس کرد. (نظرسنجی ملی در مورد پیرشدن سالم، 2023)
بااینحال، انزوای اجتماعی، تنها عامل تنهایی نیست. این امکان وجود دارد که در جمعی باشید؛ ولی احساس تنهایی کنید. ازآنجاییکه ایجاد ارتباطات اجتماعی قوی بستگی به درکشدن توسط دیگران دارد، یکی از دلایل اصلی تنهایی احساس سوءتفاهمِ دیگران است (مورلی، توره و ایسنبرگر، 2014)؛ بنابراین، چرا مردم احساس میکنند که دیگران آنها را درک نمیکنند؟ شاید بهاینعلت باشد که افراد تنها دنیا را بهگونهای متفاوت از دیگران میبینند.
اصل «آنا کارنینا»
برای پیبردن به این موضوع، باک و همکارانش تصمیم گرفتند آنچه را که «اصل آنا کارنینا» نامیده میشود، بررسی کنند؛ ایدهای که از سطرهای آغازین کتاب آنا کارنینای لئو تولستوی درباره خانوادههای شاد و ناشاد الهام گرفته شده است؛ شاید افرادی که تنها نیستند درک مشترکی از جهان و افراد اطراف خود داشته باشند؛ ولی افراد تنها دنیا را به شیوه خاص و منحصربهفرد خود ببینند که با دیگران هماهنگ نیست و همین موضوع باعث میشود آنها کمتر با دیگران ارتباط برقرار کنند.
باک و همکاران او، شرکتکنندگان داوطلب را بر اساس پاسخ آنها به مقیاس تنهایی UCLA به دو گروه تقسیم کردند (هیز و دی متئو، 1987). هر دو گروه از مردم ویدئوهایی کوتاه و حقیقی تماشا کردند که نشان میداد افراد در حال تعامل با یکدیگر به روشهای مختلف هستند؛ درحالیکه هر دو گروه تحتنظر یک اسکنر fMRI بودند.
آنها میتوانستند هر ویدئو را به روشهای مختلف تفسیر کنند. محققان خواهان دانستن تفسیر شرکتکنندگان از تعاملات موجود در ویدئو و پاسخهای عاطفی آنها به این تعاملات بودند؛ پس از تکمیل اسکن fMRI، الگوی فعالیتی نواحی مختلف مغز با استفاده از همبستگی بین موضوعی (یا ISC) مورد بررسی قرار گرفت. همبستگیها میزان ارتباط دو گروه در معیارها را با یکدیگر مقایسه میکرد.
همبستگیهای مثبت زمانی اتفاق میافتند که هر دو مجموعه اندازهگیری (معمولاً بهعنوان متغیر x و متغیر y نامیده میشود) تمایل دارند یک کار را انجام دهند: در نتیجه افزایش x، متغیر y نیز افزایش مییابد. یک همبستگی منفی زمانی اتفاق میافتد که دو متغیر رابطه عکس دارند: با افزایش x، متغیر y کاهش مییابد یا بالعکس.
اگر افراد تنها و غیرتنها به طور یکسان به دنیا توجه کنند و طریقه مشابه جهان را تفسیر کنند، آنگاه مناطق مغزی که در هنگام رسیدگی به مشکلات مهم استفاده میشوند، همبستگی قویای میان این دو گروه نشان میدهند. از سوی دیگر، اگر افراد تنها به دنیا به طریقهای متفاوت از افراد غیرتنها توجه کنند، ISC در آنها کمتر است.
باک و همکارانش دریافتند که افراد تنها آمار ISC پایینتری نسبت به افراد غیرتنها داشتند؛ در واقع «افراد غیر تنها در پاسخهای عصبی خود بسیار شبیه به یکدیگر بودند، درحالیکه افراد تنها به طور قابلتوجهی با یکدیگر و افراد غیرتنها متفاوت بودند.» آنها دریافتند که نواحی مغز شرکتکنندگان غیرتنها از جمله قشر پیش پیشانی پشتی، پراکونئوس، لوب جداری و هسته اکومبنس که پاسخهای مشابهی را نشان میدهند، قبلاً در موقعیتهایی احساس درکنشدن را تجربه کرده بودند.
این مناطق اغلب در «شبکه حالت پیشفرض» مغز قرار دارند، آنها مجموعهای از مناطق هستند که تمایل دارند وقتی فعالانه در یک کار خاص یا حل یک مشکل خاص درگیر نباشیم، با هم فعالیت کنند. این مناطق همچنین در درک و تفسیر اعمالی که در اطراف ما میگذرد و حتی تفسیر روابط اجتماعی مهم مانند دوستی تأثیر دارند.
باک و همکاران به این نتیجه رسید که افراد تنها دنیا را متفاوت از اطرافیانشان میبینند و این تفاوت ممکن است بخشی از احساس قطع ارتباط و تفاوت داشتن باشد که اغلب بخشی از احساس تنهایی است.
مطلبی از سایت psychologytoday.com