بارها و بارها در کتابهای خارجی و یا حتی نوشته نویسندگان ایرانی این را می بینیم
دو اصل رادر به یاد داشته باش
1- همیشه حق با مشتریست
2- اگر به موردی برخورد کردی که به نظرت رسید اینطور نیست به اصل اول مراجعه کن
به نظرم این اصول ایرادی اساسی دارد یا اینکه کامل گفته نشده
چرا؟
به این دلیل که حق مشتری ممکن است در فرهنگهای مختلف تعاریف مختلفی داشته باشد این تعاریف با اصول و استانداردهایی که مربوط به فرهنگ ، اجناس و خدمات قابل فروش در آن کشور و نوع روابط در خرید و فروش آنها تعیین خواهد شد.
و حتی اگر کمی بیشتر دقت کنیم می بینیم در کشور خودمان ایران طریقه خرید و فروش مردم و انتظارات آنها از دریافت کالا و خدمات در شهرهای مختلف کاملا متفاوت است . مثلا دریک شهر ایران مردم تا تخفیف نگیرند خرید نمی کنند و فروشنده هم تا قیمتی بالاتر از قیمت واقعی به مشتری در نظر نگیرد ، قیمتهای کالا و خدمات را تعیین و اعلام نمی کند. حالا در نظر بگیرید این خریدار و فروشنده از این شهر به شهری کاملا متفاوت در خرید و فروش در همین ایران خودمان بروند و بخواهند خرید کنند و با انتظارات خود برای گرفتن تخفیف و با این دیدگاه که فروشنده جای تخفیف در قیمت را گذاشته بخواعد قیمت را به هر زور و ضربی بشکند و بگویند همیشه حق با مشتری (من) است ، ناگفته پیداست درگیری ها و دلخوری ها و عدم روابط صحیح در خرید و فروش.
پس وقتی در یک کشور این تنوع فرهنگ و پذیرش را داریم نمی شود برای همه ممالک و شهرها یک نسخه از یک متفکر و محقق آمریکایی را (با احترام به تحقیقات و علم و دانش ایشان) پیچید.
و به نظر من با نگاه مثبت به آن تحقیقات و نظرات باید به دنبال نسخه ای با شرایط خاص و بومی و با لحاظ کردن آن تحقیقات و نظرات دانشمندان دیگر کشورها برای هر کدام از کسب و کارها و یا حتی کالا و خدمات در نظر گرفته شود.و استاندارد سازی کرد ،البته نه الزاما از طرف دانشگاه ها و محققان حتی توسط صاحبان و مدیران کسب و کارها .