مقتل واژه
مقتل واژه
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

قدرت ذهن

از چشم‌ها و صدایی می‌نویسم که از خستگی نایی براشون نمونده. چشم‌ها پر از اشکن و صدا کاملا بغض کرده. و یدونه من که کل روزش رو دویده تا تو هر بخش از شخصیتش برای آدم‌های اطرافش و البته خودش بهترین باشه. دویده و سعی کرده کم نیاره و کارشو خوب انجام بده. روزش هنوز تموم نشده ولی آخراشه و با اینکه هنوزم کلی کار مونده تا به صد برسه و ذهنش هم درگیره، تمام غم‌هاش اومدن جلوی چشمش و دیگه داره اشکاش میچکه اما بازم میخاد محکم باشه و نمیزاره کامل اشکی بشه! هدفش مدام گم میشه و احساس نیاز به حضور یه همراه رهاش نمی‌کنه! می‌دونه باید بجنگه ولی داره خسته می‌شه ار بلاتکلیفی! از اینهمه رنج ... دوباره نمی‌خوام بحث ترجمه‌ی اشتباه از لغات رو پیش بکشم. ولی ما توقع داریم یه جایی، یه نقطه‌ای از این دنیا، یکم رها بشیم از این تشویش و رنج؛ اما کم کم متوجه می‌شیم، همه‌ی نقطه‌هاش یکدستن با ماسک‌های متفاوت. تو گل تک تک ما انسان‌ها رنج ریختن. فکر نکنید ناشُکری می‌کنم یا دارم غُر میزنم، دارم حقایق رو می‌گم. حقایقی که وقتی باهاشون روبرو می‌شیم تازه می‌تونیم خودمون رو تو آینه ببینیم و حداقل عیارمون واسه خودمون عینی بشه.

هیچ نایی برام نمونده... و از خودم راضی نیستم. ذهنم آروم نمیگیره، لالایی هم بدترش می‌کنه.

ذهنتفکرچشماشکرضایت
چرخنده‌ای در کسب و کارِ رسانه اما تولید کننده محتوا نه :) طبق معمول به دنبال تغییر جهان! اینجا قرار نیست قاعده‌های تعریفی رعایت بشن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید