اتاق مکعب بود ، دیوار های سفید با گچبری های ساده و ابتدایی ، کف سرامیک سفید دوغ آب شده ، در چوبی و طرح ساده ، پنجره هایی که در روز افراد از بیرون نمیتوانند داخل را ببینید و در شب بالعکس ، تکه های بریده شده روزنامه ایران بر روی پنجره ، کولر پنجره ای درون جا کولری ، همگی نوا از اتاق ساده و بی ریا می دهند.
زیرانداز ۱۲ متری و نازکی کف اتاق قرار دارد رنگ روی آن با پشتش فرق دارد آن سمتی که به سقف می نگرد طرح فرش کاشان ، رنگ بنفش ، کرم ، صورتی، قرمز و سفید دارد آن سمتی که سرامیک را بغل کرده است طرح فرش کاشان ، رنگ آبی ، کرم ، قهوهای ، فیروزه ای و سفید دارد
کمد چوبی و کوچک درون خود انواع کیف و لباس و لوازم زیبایی را جای میداد
کمد مربوط به زمان های خیلی زیبا یعنی اوایل ازدواج پدربزرگ و مادربزرگ من میشود وقتیکه انقلاب میشود ، جنگ می شود و هزاران اتفاق می افتد کمد همچنان درون اتاق بالا همچون کمد هایی که خیلی می دانند ایستاده بود پدر و مادر من ازدواج می کنند مادر من کمد را به نجار محله می دهد تا برایش دوتا قفسه بگذارد که در صورت نیاز بتوان آن را جابهجا کرد من به دنیا می آیم ما از آن دیار می رویم و کمد با ما می آید کمد هشت سال درون اتاق کوچک و پر از کارتون من و برادرم می ماند و بعد به خانه ی جدید می آید الان او هنوز همچون کمد هایی است که خیلی می دانند اگر کمد حرف میزد خیلی چیز ها را به زبان می آورد
تخت فلزی یکنفره ، سیاه رنگ با تاج چرم سفید ، تشک فصلی ، یک روکش سرمه ای به طرح شکوفه های گیلاس طلایی ، سفید و خاکستری ، یک بالشت و پتو به همان طرح رو تختی همگی اسباب خواب را درون آن اتاق فراهم می کردند تخت آرام است و حرف نمیزند او به حرف های درون گریه ها گوش می سپارد او فقط گوش نمی کند بلکه کاملاً متفاوت گوش میکند او از کابوس ها و رویا ها خبر دارد او خاص ترین شونده ی اتاق است