صدای ماه
صدای ماه
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

کودک سایکوتیک ۲ (روحِ عمم)

بچگیش  شبیه من بود
بچگیش شبیه من بود




بابام بیماره سایکوزه. قبلا بهم گفته وقتی بچه بوده یه خواهر داشته که خاکش کردن تو حیاط بعدها رو اون محل اتاق بابام ساخته شده و همیشه از روح ِ خواهرش میترسیده ...

دیشب روحِ عمم اومد به خوابم :"

من و میعاد نشسته بودیم تو باغ دوتا بلوک هم بعنوان صندلی گذاشته بودیم زیرِ پامون .من ۵ سالمه میعاد ۴ سالشه .میعاد بهم گفت وقتی بزرگ شدیم باهم تو یه خونه زندگی کنیم .ولی من میخوام وقتی بزرگ شدم با دنیا زندگی کنم .دنیا بچمه دادمش به روحِ عمم ک وقتی بزرگ شدم بیاره بهم بدش بهم گفت مواظبشه.

سارا :"میعاد من وقتی بزرگ شدم میخوام تنها زندگی کنم ."

تهِ باغ یه خرابه بود .اونجا عمو محمد رو دیدم که دنیا تو بغلش بود .

سارا:"میعاد توهم اون مرده رو میبینی که یه بچه تو بغلشه؟"

میعاد :"آره!"

سارا :"اگه راست میگی چشماش چه رنگیه؟"

میعاد :"سبز!"

سارا:"میعاد تو رنگارو بلدی ؟ نه اشتباه میگی اگه راست میگی موهاش چه رنگیه؟ "

میعاد:"زرد و قهوه ای!"

سارا:"میعاد اون دوست خیالی منه نباید ازش بترسی نباید به کسی بگی دیدیش، ببین یه بچه تو بغلشه خطرناک نیست ."

سارا:"عمو محمد اون روحِ کیه تو بغلت ؟"

مرد:"من روحِ زهرام.هاهاها!"

میعاد:"مگه مردا اسمشون زهرا میشه؟ من ب عموم میگم درختارو قطع کنه ...شما جنین تو جنی 😥😢😭"

سارا:"میعاد اگه به کسی بگی جن دیدی فک میکنن دیوونه شدی ."

میعاد :"میگم سارا گفت جن میبینه!"


پ.ن(لذا تو خوابه بعدیم باید درختارو نجات بدم !)


پ.ن .تر(یکی توجیحم کنه این خوابای دنباله دار چیه ک من میبینم؟)


صدای ماه


فقط یک گرگینه ی بالغ می‌تواند صدای ماه را بشنود!😉



روانشناسیروانشناسی کودکفلسفه
هنگامِ وصلِ ماست به باغِ بزرگِ شب ،وقتی که سیبِ نقره ایه ماه میرسد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید