یه مدتی هست با خودم فکر می کنم کاشکی ذهن رو می شد خاموش کرد یا دکمه ای برای استاپ کردن افکار بی پایان داشت الان به روز هایی رسیدم که خیلی از مشکلاتم از افکار بیهوده است و تصور بدترین حالت های موضوعات ناچیز که شاید حتی اتفاق هم نیوفته اما همین مشکلات برای من تبدیل می شه به نگرانی بعدش ترس و درنهایت استرس و اضطرابی که روی بدنم تاثیر می زاره و درد جسمی میاره
شاید خیلی ها فکر کنن پایان دادن بهش راحته کافیه نخوام تا بهش فکر نکنم اما فقط تو صحبت راحته کافیه یه مشکلی به وجود بیاد تا ذهنم دکمه استارتشو بزنه و بدترین سناریو های ممکن رو تصور کنه تا با تمام وجودم ترس و درد و تجربه کنم
هیچ موقغ فکر نمی کردم توانایی ام تو خیال بافی تبدیل به معضلی برای زندگی ام بشه خسته ام از فکر کردن ها بی شمار و بی پایان ...