سختی من بودن
سختی من بودن
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

چرا از عدد ۳ متنفرم

با تحقیقاتی که الان کردم من سومین بزرگترین فرد دوره‌مون هستم. اول یه ترسی باهم بود که نکنه من بزرگترینم ولی کم کم دو نفر دیگه هم که تو دهه چهارم زندگیشون هستن خودشون رو به من نشون دادن. چیزی که جالب‌تره اینه که اصلا مساله سن باعث شد که ما مکالمه بینمون شکل بگیره و بخوایم هم رو بیشتر بشناسیم.

من در سن ۳۱ سالگی دانشجوی ارشد هستم. سه ماهه اومدم کانادا و کلی از اعضای خانواده‌م هم اینجان ولی با این حال سختی‌های یه کشور و محیط جدید وجود داره. اما فکر نمی‌کردم توی این سن تا این حد دغدغه دوست پیدا کردن داشته باشم. یه نفر تو سن و سال خودم هم عین همین جمله رو بهم گفت. انگار دوباره دارم دوران منحوس راهنمایی رو زندگی می‌کنم. من از عدد سه بدم میاد. دلیل اصلیش اینه که توی گروه دوستی هر کاری کنی نفر سوم احساس می‌کنه تنها افتاده. یا حداقل توی کل راهنمایی من بیشتر اوقات اون نفر سوم بودم. و من تنها بودم و گم شده بودم و کسی رو نداشتم که برام امن باشه. انگار توی سه ماه گذشته بعد از بیست سال خیلی از اون احساسات دوباره بالا اومدن. البته که کاش این تسلط نصفه نیمه‌ای رو که الان روی خودم دارم، اون دختر ۱۱ ساله هم می‌داشت تا زیر دوش و وقتی که کسی صداشو نمی‌شنوه برای اینکه دوستاش ولش کردن زار نمی‌زد.

برگردم به امروز و دانشگاه و آدماش. من عاشق چت کردنم و این روزا کمتر پیش میاد یه مکالمه یا در واقع چت طولانی داشته باشم. اما امشب تصادفا بحث به این سمت رفت. و شروعش این بود که در جواب یک سوال ساده که آیا تو معمولا با فلانی وقت می‌گذرونی، به جای اینکه جواب کوتاه و عمومی بودم، حقیقتش رو گفتم که دوست دارم ولی نه خیلی.

و همکلاسیم شروع کرد از تجربه خودش در این چند ماه گفت که چقد تلاش کرده دوست پیدا کنه و خودش رو در گروهی جا بده و موفق نشده و در نهایت هم کلاسش رو عوض کرده و به کلاس ما اومده. (ما دوره‌مون حدود ۶۰ نفره که دو گروه ۳۰ نفره داریم و کلاس‌هامون جداست.)

خیلی از حرفاش عینا احساسات یک ماه قبل من بود. این یه مکالمه واقعی بود، صادقانه، بدون ساختار و بدون اینکه انتظارش رو داشته باشم یا براش برنامه‌ریزی کرده باشم و چقدر ازش لذت بردم. بهتر از سیگار و قهوه ذهنم رو روشن کرد. وقتی به کلمه خواهری فکر می‌کنم همش تو ذهنم دوستی با یک دختر هم‌زبان و هم‌وطن میاد ولی فکر می‌کنم همین مکالمه‌ها می‌تونه شروع یه خواهری یا سیسترهود باشه و همین خواهری می‌تونه منو از روزای سخت دربیاره و به روزای قشنگ ثبات و تعلق برسونه.

دوستاحساساتمهاجرتتنهاییخاطرات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید