#داستان_مینیمال
محسن بیشعور اگه یه بار دیگه فقط ببینمت میدونم چه بلایی سرت بیارم، فکر کردی هر سری میتونی بیای یه اذیتی بکنی و بری، دوبار جوابتو ندادم فکر کردی من نفهمم؟! حالتو میگیرم، وایسا حالا، تو هنوز منو نشناختی!
این سری یه کاری میکنم یه هفته بیمارستان بستری شی.
منو سرکار میزاری؟
چی ؟! بیخود کردی، فکر کردی من خرم؟
این بار آخرت بود سری بعد زندت نمیزارم عوضی، با همین چاقو از ریخت میندازمت، یه جوری که دیگه هیچ دختری باهات دوست نشه!
صدای مادر : مینا چیکار میکنی، حالت خوبه!؟ چرا خیره شدی به دیوار ؟! ، بقیه سالادو خورد کن
الان خاله مهسا و محسن میان ...
@ghesee_ha
این داستانک رو به صورت صوتی میتونید در صفحه کست باکس قصهها به لینک زیر بشنوید
https://castbox.fm/vb/698763579