ویرگول
ورودثبت نام
قصه‌ها | داستان‌های کوتاه و مینیمال
قصه‌ها | داستان‌های کوتاه و مینیمال
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

عید شاپرک 🦋

گفت: مادر جان
مادر پاسخ داد: جانم فرزندم
+ «این چندمین عیدی است که می‌بینی؟»
- «اولینش عزیزم؛ اولین و آخرینش»
+ « پس چرا آن پسر به پدرش می‌گفت این هجدهمین عید زندگی‌اش است؟»
مادر پاسخ داد: «انسانها عمرهای طولانی دارند فرزندم، عیدهای زیادی را می‌بینند»
فرزند گفت: « ولی پدرش به او گفت که زندگی چقدر کوتاه است پسرم، انگار همین دیروز بود که ۳ سالت تمام شد...»
مادر سکوت کرد...

عیدتان مبارک
امین سمیعی

قصه‌ها | داستان‌های کوتاه و مینیمال

داستانکداستانک عیدعیدداستان کوتاه عید
با قصه ها زندگی کن... https://t.me/Ghesse_ha1 امین سمیعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید