شاید با خودتون فکر کنین که من خیلی غر غرو هستم آما دوستان بخدا که همینجوریه بیاین از محیط مدرسه براتون بگم :همیشه وقتی فیلمای تینیجری آمریکایی همه مون میبیینیم کلی قلدر توش هست همیشه میگفتم بد خودم :نه بابا ایران که نداره لااقل من که ندیدم!؟اما حالا دارم به چشم و جمال خودم میبینم من تو مدرسه کلا آدم خیلی دلقک و شیطونی هستم اما ناموصا به کسی بی احترامی نمیکنم ما یه معلم داشتیم معلم خیلی مهربون و باحال حالا ما اسم مستعار شو میگیریم خانم جعفری خلاصه این خانم همیشه لبخند ژکوند مونالیزا رو داشت ولی متاسفانه با همکاری بعضی از دوستان خیلی خیلی بوق و بوق این خانم این سال شروع میکرد به امتحان گرفتن و ما بدبخت ها رو اذیت کردن خلاصه در زندگی خودم یکی از قلدر های روانی متنفر هستم که البته مطمعن هستم اگر این افراد پیامم رو بخونن فردا که تعطیله اما دوشنبه حتما کمال همکاری رو بد بنده خواهند داشت
انسان هایی که فکر میکنند خودشون راست میگن خب راستش من برای این گروه اسم مناسبی انتخاب نکردم ولی به هرحال داستان از جایی شروع شد که من مهمونی دعوت بودم و یکی از فامیلان گرامی با من همسفر. بود خلاصه ما میزانپیلی کردیم منم با خودم عطر نیاورده بودم به ابن همسفر گرامی گفتم "داوش عطرت رو میدی"؟ گفت نه و چشم غره ی مار کبرا یی رفت بعد برگشت تو اتاق به من گفت از عطر من زدی دختره ی بیشعور ..اره دیگه اون خانم ایکس فکر کردند من زدم در حالی که من نزده بودم الان به همه میگه من دروغگو و فلان هشتم ولی مهم نیس چون منم اخر. سر شیشه ی عطرش. رو به بچه ی فامیل دادم و اون شکوندش!!! 🤣🤣
پ .