ویرگول
ورودثبت نام
Ards
Ardsمن آرشم دامپزشکی که نجار شد ولی عشقش نویسندگیه😎
Ards
Ards
خواندن ۳ دقیقه·۲۴ روز پیش

روزی روزگاری مازوت

جمعه بود؛ همان روز مقدسی که انسان‌ها طبق سنت دیرینه یا می‌خوابند یا ادای آدم‌های بسیار مفید را درمی‌آورند و می‌گویند:
«از شنبه ورزش می‌کنم.»
ولی هیچ‌کس تا حالا نگفته:
«از شنبه کمتر آلودگی درست می‌کنم.»
نه، این یکی همیشه گیر می‌کند لای وعده‌های دیگر… کنار «از شنبه رژیم می‌گیرم».
در هر حال، شهر طبق معمول در لایه‌ای از دود غلیظ فرو رفته بود؛ به‌حدی که اگر پرنده‌ای در آسمان پر می‌زد، خودش هم نمی‌دانست به کجا رسیده؛ احتمالاً فکر می‌کرد وارد مرحله آخر یک بازی آخرالزمانی شده است.
اما در دل این تاریکی، جلسه‌ای فوق‌العاده در آسمان تشکیل شد.
دودهای شهر، که سال‌ها مظلومانه روی کله مردم شناور بودند، دور هم جمع شدند.
رئیس‌شان – یک دود بزرگ که همیشه شبیه اژدهایی افسرده دیده می‌شد – جلسه را با سرفه‌ای تاریخی آغاز کرد:
– رفقا… ما خیلی… (سرفه)... خیلی کار می‌کنیم. منِ بدبخت هفته پیش ۴۸ ساعت اضافه‌کار داشتم!
یکی از دودهای کوچولو، مال اگزوز پراید بود، دست بلند کرد:
– من اصلاً بچگی‌مو یادم نمیاد. از وقتی به دنیا اومدم دارم یا از لوله بیرون میام یا تو هوا آویزونم!
دود کارخانه‌ی سیمان گفت:
– من دیگه اعصاب ندارم. هر روز از سر ظهر تا شب باید بالای این شهر بشینم. یه استراحت هم نمی‌ذارن!
نتیجه جلسه پس از ۵۰ دقیقه غر زدن:
«اعتصاب عمومی دودها از صبح شنبه»
صبح شنبه
مردم وقتی بیدار شدند، آسمان آبی بود!
آن‌قدر آبی که اگر یک نفر کمی عکس‌گری بلد نبود، فکر می‌کرد این تصویر «فتوشاپ» است.
همسایه‌ها از پنجره‌ها سرک کشیدند:
– چی شده؟
– خبری شده؟
– جنگ شده؟
– نه بابا… این همه سال دود دیده بودیم الآن شوکه شدیم!
یک پیرمرد که همیشه از همه چیز خبر داشت (ولی هیچ‌وقت درست نبود) گفت:
– من می‌گم این کار خارجیاست. می‌خوان ذهن‌هامونو کنترل کنن!
اما قضیه خیلی ساده‌تر بود.
دودها روی تابلوی بزرگ آسمان نوشته بودند:
«اعتصاب تا اطلاع ثانوی.
حقوق، احترام، یا حداقل کمی کاهش تولید ما.
با تشکر – اتحادیه‌ی دودهای افسرده»
شهرداری جلسه فوری گذاشت
همه دور میز نشستند.
مسئول محیط‌زیست گفت:
– دوستان، اگه دودها نباشن، مردم می‌فهمن ما چقدر هوا رو خراب کردیم!
یکی گفت:
– شاید می‌شه باهاشون مذاکره کرد.
دیگری:
– پاداش بدیم؟
سومی:
– ماسک هدیه بدیم؟ (انگار دود ماسک می‌خواد!)
آخرش شهردار گفت:
– خب… چه خبر بده؟ ناهار چی آوردن؟
دودها زیر آسمان قاه‌قاه خندیدند.
دردسر اصلی تازه شروع شد
ماشین‌ها چون دود نداشتند، حس می‌کردند «ناقص» هستند و روشن نمی‌شدند.
یک راننده پشت فرمان پرایدش می‌گفت:
– عزیزم روشن شو، حتی صدای استارت هم قشنگه!
پراید جواب داد:
– نه داداش… من بدون دود احساس بی‌هویتی می‌کنم.
کارخانه‌ها هم وحشت‌زده بودند.
یک کارخانه فریاد زد:
– اگر دود نداشته باشیم مردم فکر می‌کنن داریم درست کار می‌کنیم! این لطمه به اعتبار ماست!
بالاخره خواسته دودها اعلام شد
دودهای معترض روی آسمان نوشتند:
«ما حقوق نمی‌خوایم. اضافه‌کار نمی‌خوایم.
فقط… ما رو کم‌تر تولید کنید.
این همه زغال‌سوزی، این همه ماشین، این همه آتیش‌بازیِ بی‌موقع… یه ذره کمش کنید.»

مردم با حیرت به هم نگاه کردند:
– اینا چطوری بهتر از ما بلدند حرف بزنن؟
– ما پاسخشو چجوری بدیم؟
– کم کنیم؟ یعنی پیاده‌روی؟
– یعنی مترو؟
– یعنی فیلتر؟
– نه… بیخیال سخت شد!
و دقیقاً همین‌جا بود که آینده دودها مشخص شد.
ساعت ۳ عصر
آسمان دوباره خاکستری شد.
دودها، خسته و ناامید، به کار برگشتند.
رئیس دودها گفت:
– گفتیم کم‌مون کنین، نکردین… باشه، ما هم برگشتیم.
و بعد اضافه کرد:
– فقط بدونید از امروز هرچی سرفه کنید، تقصیر خودتونه. ما هشدار دادیم!
و مردم زیر دود گفتند:
– حق باهاشونه… ولی خب… بی‌خیال، از شنبه!

آسمانشنبهکار
۱۹
۱۴
Ards
Ards
من آرشم دامپزشکی که نجار شد ولی عشقش نویسندگیه😎
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید