تصور کنید که در حال رانندگی هستید، اما خودروی شما توسط رانندگان دیگری که در اطراف شما هستند کنترل میشود. در چنین شرایطی چه حالی به شما دست میدهد؟ هدف ما از این مثال نشان دادن اهمیت مدیریت ذهن در زندگی بود. ناتوانی ما در کنترل و مدیریت ذهنمان میتواند درست مثل رانندهی قصه ما، مشکلاتی برایمان به وجود بیاورد. در واقع کنترل افکار و تسلط بر ذهن یکی از ابتدایی ترین اصول توسعه فردی هم به شمار میرود که برای پیشرفت در هر مقطع و حوزهای، ما به آن نیاز داریم. خب فکر میکنم تا همینجا فهمیدید که این مقاله راجع به مدیریت و کنترل ذهن است. پس حالا نوبت به آن میرسد که قدم به قدم یاد بگیریم چگونه کنترل افکار خود را به دست بگیریم.
برای موفق شدن در حرفهای که در آن فعالیت میکنیم و داشتن رشدی که هم تراز با تلاشهایمان است، کنترل کردن ذهن امری ضروری است. کسی که میتواند ذهن خود را مدیریت و کنترل کند، در درجه اول تمرکز خود را از دست نمیدهد. در واقع با افزایش تمرکز و کنترل ذهن، کیفیت عملکرد ما هم بهبود پیدا میکند.
علاوه بر این، زمانی که ما موفق شویم ذهن خودمان را مدیریت کنیم، از شر افکار اضافی و مزاحم هم خلاص خواهیم شد. خلاص شدن از شر این افکار علاوه بر سبکتر کردن بار مغز ما، باعث خواهد شد که زمانی بیشتری برای فکر کردن به چیزهایی که در آینده ما دخیل هستند در اختیار داشته باشیم.
نکته پایانی اما جامع تر و مهمتر از دو مورد ذکر شده دیگر است. مدیریت ذهن به شما کمک خواهد کرد تا در ذهن خود مطالب را دسته بندی کنید. این دسته بندی علاوه بر اینکه موجب نظم پیدا کردن همه چیز خواهد شد، به این کمک میکند که شما آگاهی بیشتری از کاری که در حال انجام آن هستید پیدا کنید. این اتفاق که به ذهن آگاهی مشهور است تاثیر بسیار مثبتی بر روی کارهای روزمره شما خواهد گذاشت.
پرسش عجیبی است، نه؟ در واقع بر خلاف تصور همه ما، این ما نیستیم که همیشه و به طور کامل بر روی افکارمان تسلط داریم. بسیاری عوامل خارجی ممکن است بر روی ذهن ما تاثیر بگذارند و در نتیجه مدیریت آن را برایمان به کاری دشوار تبدیل کنند.
اما جالب است بدانید این افکار مزاحم و بیش از حد فکر کردن در نتیجه باعث شکل گیری ۴ شخصیت مختلف در ما خواهند شد. این ۴ شخصیت میتوانند افکار ما را کنترل کنند. ما روی هر کدام از این ۴ شخصیت اسمی گذاشتهایم و امروز قرار است علاوه بر آشنایی با آنها، نحوه غلبه یا سازش با هرکدام از آنها را یاد بگیریم.
انتقاد پذیر بودن و استفاده از انتقادات در حالت عادی به مدیریت ذهن ما کنترل میکند. در واقع بدون نقد و انتقاد رشد کردن تقریبا غیر ممکن است. اما چه میشود که ما اینجا اسم اولین شخصیتی که ذهنمان را کنترل میکند “منتقد درون” میگذاریم؟
بد نیست بدانید که انتقادات تا زمانی کاربردی و سازنده هستند که عادلانه باشند.اما اکثر این انتقادات که از خود ما سر میزند، در واقع اصلا عادلانه نیستند. به همین دلیل هم “منتقد درون” مانع مدیریت ذهن و کنترل افکار ما خواهد شد.
سر و کله زدن با موجودی که مدام شما را سرزنش میکند کار سختی است. به خصوص وقتی این موجود خودتان باشید. اما نگران نباشید چرا که ما برای هر مشکلی یک راه حل داریم.
هر وقت که در ذهن خود این افکار به سراغ شما آمدند که چقدر بی مصرف و دست و پا چلفتی هستید، بهتر است همان موقع آنها را قطع کنید. اگر لازم شد حتی میتوانید جمله “بسه دیگه، حالا من کنترل مغزمو در اختیار دارم” این کار را انجام بدهید. اما مسلما در چنین شرایطی ضمیر ناخودآگاه شما که منبع اصلی این افکار است بیکار نخواهد نشست. پس برای اینکه اثر این افکار را کاملا خنثی کنید، سریع به تواناییها و خصوصیات مثبتی که دارید فکر کنید.
علاوه بر آن سعی کنید این موضوع را قبول کنید که شما هم مثل همه آدمها اشتباه میکنید. پس بهتر است به جای سرزنش خودتان، سعی کنید که اشتباه خود را جبران کنید.
شخصیت همیشه نگران هم در اثر ناتوانی ما در کنترل افکار بیرونی به وجود میآید و باعث عدم مدیریت ذهن خواهد شد.
این شخصیت شما را از حرکت رو به جلو باز میدارد و باعث عدم پیشرفت شما خواهد شد. علاوه بر آن به دلیل اینکه همیشه ترس از تکرار اتفاقات گذشته را در زمان حال و آینده دارید، تقریبا هیچ چالشی را امتحان نخواهید کرد.
نگرانی میتواند موجب عدم تمرکز هنگام درس خواندن و یا انجام کارهای روزانه شود. همچنین نگرانی بیش از حد و وارد کردن استرس اضافی به مغز، مدیریت ذهن را به کاری غیر ممکن تبدیل خواهد کرد.
اگر افکار نگران کننده به سراغ شما آمدند، به این فکر کنید که واقعا فکر کردن به آنها چه کمکی به شما میکند؟ سرزنش کردن خودتان بابت فرصتی که از دست دادید و دیگر قابل بازگشت نیست هیچ کمکی به پیشرفت شما نخواهد کرد. درعوض میتوانید از آن اتفاق به عنوان یک تجربه ارزشمند برای آینده استفاده کنید.
از طرف دیگر ترسیدن از اینکه حتما یک موقعیت ممکن است دوباره تکرار شود، بازهم به شما کمک نخواهد کرد و برعکس، شانسهای شما را از بین خواهد برد. پس سعی کنید در این مورد کاملا متعادل عمل کنید.
این شخصیت بیشتر بر روی شکستهایی که در طول زندگی تجربه کرده تمرکز میکند. البته در واقع او معمولا خودش را مسئول این شکست ها نمیداند. به همین دلیل هم با کوچکترین اتفاقی از جانب سایرین، برانگیخته شده و از کوره در میرود. به همین دلیل هم به او مشکل ساز میگویند، زیرا او توان مدیریت ذهن خود را ندارد و خیلی زود از هر چیزی مشکل درست میکند. این شخصیت معمولا انگیزه زیادی برای آینده ندارد.
مشکلساز معمولا تنها نیست و سر و کلهاش همراه با همیشه نگران پیدا میشود. گرچه متوقف کردن آن و بدست آوردن کنترل و مدیریت ذهن کاری زمانبر است، اما یک تمرین وجود دارد که اگر آن را به صورت روزانه انجام دهیم، توانستهایم تا حد زیادی تاثیر شخصیت مشکلساز را در ناخودآگاه خود خنثی کنیم.
تمرینی که از آن صحبت کردیم مدیتیشن است. انجام مدیتیشن آن هم به صورت روزانه به افزایش تمرکز شما کمک خواهد کرد و باعث میشود که ذهنی آرام داشته باشید. علاوه بر آن، مدیتیشن شما را از شر بسیاری از استرسهای اضافی روزمره خلاص خواهد کرد.
داشتن آرامش کافی در طول روز باعث خواهد شد که شما در درجه اول به سراغ افکار منفی نروید و حتی اگر چیزی باب میلتان اتفاق نیفتاد، زود عصبانی نشوید و کنترل بیشتری بر روی خشم خود داشته باشید.
اسم این شخصیت کاملا مناسب تاثیری است که بر روی زندگی شما دارد. در واقع این شخصیت تاثیرگذار بر روی ضمیر ناخودآگاه ترکیبی است از تمام ۳ شخصیت نام برده شده. به همین دلیل هم میتواند خواب را از چشمان شما بدزدد! نشانههای آن هم تلفیقی از سه مورد قبلی است.
برای اینکه بتوانید با این شخصیت مقابله کنید باید تقریبا از تمام استراتژیهایی که در سه مورد گذشته به آنها اشاره شد استفاده کنید. در واقع تلفیق این استراتژی ها به شما کمک خواهند کرد که بتوانید ذهن خود را به خوبی مدیریت کنید.
خب، میرسیم به بخش شیرین ماجرا و جایی که قرار است یاد بگیریم چطور ذهن خود را مثل یک مدیر موفق کنترل کنیم. احتمالا شما هم تا به حال روشهایی مثل تکرار کردن کلمات و عبارتهای مثبت را با امتحان کردهاید. این کار شاید برای مدت کوتاهی موثر باشد. اما بعد از مدتی تاثیر خود را از دست میهد. امروز با هم یاد میگیریم چگونه در ۶ مرحله کنترل و مدیریت ذهن خود را به دست آورید.
بعضی وقتها چیزهایی که درون ذهنمان میگذرند، میتوانند ما را از دردسرهای بزرگی دور کنند. یادآوری اینکه باید دل به کار بدهیم و روی کیفیت کارمان بیشتر تمرکز کنیم، اصلا و ابدا فکر مزاحمی نیست. بلکه باعث افزایش تمرکز در محل کار خواهد شد که در نتیجه کیفیت کار ما را بالا میبرد.
علاوه بر آن گاهی اوقات نهیب زدنهای مغز نسبت به انجام کارهایی مثل سیگار کشیدن میتواند به ما کمک کند تا بیشتر از گذشته فکر سلامتی خود باشیم.
در قسمت قبل از افکار مزاحم و ضمیر ناخودآگاه گفتیم. اما اینجا چیزی که مهم است میزان تعهد و نگرانی ما نسبت به شرایطی است که در آن قرار داریم. پس حواستان باشد که هر فکری را بی اهمیت و مزاحم قلمداد نکنید. برعکس، شما باید از ذهن خود بابت یادآوری این نکات تشکر کنید. ضمیرناخودآگاه دشمن شما نیست، پس سعی کنید همانطور که از حرفهای گمراه کننده آن دوری میکنید، از نکات ارزشمندش هم استفاده کنید.
بگذارید اعترافی بکنم. شما هیچ وقت قادر نخواهید بود که ضمیر ناخودآگاه خود را به طور کامل کنترل کنید. چرا؟ چون تقریبا ۸۰ درصد تصمیمات شما بر پایه ناخودآگاهتان است. این یعنی تقریبا ۲۰ درصد از تصمیمات ما به صورت کاملا ارادی خواهند بود. این موضوع شاید شما را به یاد اصل پارتو بیندازد، اما با این تفاوت که اینجا ۲۰ درصد باقیمانده توان مقابله با ۸۰ درصد را ندارد.
ممکن است بپرسید که پس تمریناتی که در بخش قبل گفته شدند چه تاثیری بر مدیریت ذهن ما خواهند داشت؟ این نکات به شما کمک خواهند کرد تا این تاثیر را کمتر کرده و بتوانید با ذهنی باز به سراغ ناخودآگاه خود بروید.
برای اینکه با ذهن خود آشتی کنید، باید افکار منفی را بپذیرید. بله، این حقیقت را بپذیرید که ممکن است گاهی اوقات ذهن شما به سراغ افکار منفی برود. اینگونه مقابله کردن با این افکار هم سادهتر خواهد شد. انکار واقعیتها بزرگترین ظلمی است که شما میتوانید به خودتان بکنید. پس به جای جنگ بیمورد، به دنبال راهحلهای کاربردی باشید.
درست برعکس مورد اول، شما باید تشخیص دهید که برخی از افکار موجود در ذهنتان ارزش زیادی ندارند و واقعیت را بیان نمیکنند. برای مثال تکرار کردن جمله ” من همیشه گند میزنم” دلیلی بر ناتوانی شما نیست. بلکه فقط فکری است که در ذهن شما میگذرد.
واقعیت این است که اگرچه ذهن ما و افکار درون آن به صورت فیزیکی موجود نیستند و ما نمیتوانیم آنها را ببینیم، اما آنها تحت تاثیر بسیاری از واقعیتها و عوامل بیرونی هستند. از غذایی که یک ساعت پیش خوردهاید، تا نتیجه مسابقه تیم محبوبتان و یا حتی برنامه تلویزیونی مورد علاقه شما، همگی ممکن است بر روی افکار شما تاثیر بگذارند.
پس این تصور را در خود از بین ببرید که شما دقیقا همان چیزی هستید که در افکارتان وجود دارد. برای مدیریت ذهن خود بهتر است تمرکز خود را روی کنترل کردن خودمان بگذاریم تا روی کنترل دیگران و شرایط.
کمی خشن است اما باید همینگونه باشد. بیشتر در مورد ذهنآگاهی و اهمیت آن صحبت کردیم. احتمالا برای همه ما اتفاق افتاده که حتی وقتی در حال تمرین برای افزایش تمرکز بودهایم هم با هجوم افکار منفی مواجه شویم. ذهن آگاهی به ما آموزش میدهد که چگونه مسیر ذهن خود را دنبال کنیم. اینگونه هربار که هوس سرکشی و بازیگوشی به سرش بزند، میتوانیم آن را به مسیر اصلی خودش برگردانیم.
یک تمرین ساده برای رسیدن به چنین قابلیتی، پرهیز از انجام کارها به صورت همزمان است. در واقع زمانی که ما چند کار را به صورت همزمان انجام میدهیم، مغز ما قادر نیست روی همه آنها به یک شکل تمرکز کند. به همین دلیل هم مدیریت ذهن و تمرکز کردن برای ما مشکل خواهد شد. سعی کنید با کنترل کردن و رصد کردن افکار خود، ذهنتان را مدیریت کنید.
چرا این تیتر را به صورت سوالی نوشتیم؟ دلیلش این است که پاسخ این سوال هم بله است و هم خیر. در واقع شما محصول فکرهایی هستید که به آنها توجه میکنید. هرچه بیشتر این افکار در ذهن شما تکرار شوند، احتمال آنکه روی زندگی شما تاثیر بگذارند بیشتر است. اما دلیل این اتفاق چیست؟
هر فکری که درون ذهن ما پدیدار میشود، از شبکهای از نورون ها عبور میکند و جایی انباشته میشود. بقیه فکرهای مرتبط هم در کنار آن قرار خواهند گرفت. حالا وقتی شما به یک موضوع فکر میکنید، اتفاقی که دقیقا در ذهن شما میافتد شبیه به کبریت کشیدن در انبار باروت است. این کبریت تمام فکرهای منفی شما را منفجر کرده و شما را غرق در افکار مزاحم و آزار دهنده میکند.
پس بهتر است همانطور که به شما گفتیم، افکار خود را اولویت بندی کنید و به آنهایی که ارزش زیادی ندارند زیاد توجه نکنید.
چه چیزی بهتر از این؟ برای اینکه بتوانید با ذهنتان بیشتر خو بگیرید، بهتر است که کمی بیشتر با ضمیر ناخودآگاه خود ارتباط برقرار کنید. این به معنای آن است که شما با اقرار به ضعفهای خود و قبول کردن آنها میتوانید آینده بهتری برای خود بسازید.
تحقیقات ثابت کردهاند که قبول کردن ضعف ها علاوه بر اینکه به برطرف کردن آنها کمک میکند، باعث افزایش آرامش شما نیز خواهد شد. همچنین قبول کردن ضعفها به ما کمک خواهد کرد تا به جای قضاوت کردن در مورد خودمان، به فکر اصلاح عادات بد و بهبود زندگی خودمان باشیم. دلسوزی در قبال خود نه تنها مدیریت ذهن ، بلکه آرامش و راحتی را نیز برای شما به ارمغان میآورد. البته به شرطی که آنرا از حد نگذرانید.
فرقی ندارد که شغل شما چیست و یا در روز با چند نفر سر و کله میزنید. حتی اگر در جایی به دور از انسانها هم زندگی میکنید، بازهم امکان دارد که گرفتار افکار مزاحم و گاها منفی شوید. پس با مدیریت ذهن ، خود را از گزند این افکار دور کنید تا بتوانید زندگی راحتتری را تجربه کنید.
این کتاب را به عنوان جعبهٔ کمکهای اولیه در نظر بگیرید که به شما میگوید به چه چیزی نیاز دارید تا به آرامش بیشتری دست یابید و هرگونه مشکلی که ممکن است سد راهتان قرار گیرد را حل کنید. در واقع این کتاب راجع به دور ریختن افکار منفی دربارۀ خودتان، ابراز تأسف به خاطر گذشته و نگرانی بابت آینده است. کتاب افکار منفی را رها کن باعث نمیشود حس کنید که باید کار دیگری را به فهرست کارهایتان اضافه کنید؛ بلکه راه سادهای نشانتان میدهد تا به آگاهیتان از زندگی روزانه شکل دوباره دهید. یکی از نکات مهم این کتاب در این است که در ابتدای هر فصل نظری اجمالی به موضوع آن فصل انداخته میشود تا شما بتوانید عمق مطلب را درک کنید، سپس یک سری راهکارهای عملی، تصویرهای کلی و مثالهایی از ورود آرامش به زندگی روزانه ارائه خواهد شد.
برای خرید کتاب افکار منفی را دور کنید اثر جوئل اوستین کلیک کنید.