🌱🌱🌱
🌱🌱🌱
خواندن ۱ دقیقه·۵ روز پیش

هوای دی...

بعد از مدتها دوباره برگشتم ویرگول...

و چقدر توی این مدت اتفاقات پر فراز و نشیبی رو تجربه کردم و چقدر دلم آرامش الانم رو میخواست....

بعد از مدتها خدا رو شکر به آرامش ذهنی رسیدم، انگار تازه دارم هوا تنفس میکنم...

هر چند از برخی اتفاقات کامم تلخ هست اما لطف و موهبت خدا تسکین همه تلخ کامی ها هست...

دی شد و هوای بارانی و اولین ترم دانشگاه هم رو به اتمام...

دلتنگ یک سری از کلاس‌ های درس اساتید میشم، دلتنگ فضای خوابگاه و دانشگاه و دلتنگ این سن و عمر خودم میشم.

حس میکنم خیلی بزرگتر شدم و بیشتر خودم رو شناختم...

هوای امروز ابری و بارانی هست و دل چنگ میزنه برای آرامشی طولانی...

اینجا پشت محوطه بین درختان کاج و صدای پر تکاپوی دور اتوبوس ها و جیک جیک پرنده ها، هواپیمایی با مقصدی بی انتها و صدای رطوبت خاک و عطر نمناک علف ها، روح هر خسته ای مثل من رو نوازش میده... سردی سرما سوز این هوا جان هر گُر گرفته ای رو خنک میکنه و انگار آب روی آتش برای هر جانی هست....

نخل رو به روم منو یاد خوزستان و سفر راهیان نور به اروند و شلمچه می اندازه، یاد آور خاطراتی خوش و خیالی جانفزاست.

دلم برای جاده شمال و غرق شدن توی هوای بارانی جاده ها دل دل میکنه...

باید برم برنامه بریزم تا پایان ترم رو خوب تموم کنم، ان شاء الله بتونم دل بانوجان و عزیزجانم رو شاد کنم...

دیروز بانوان و عزیزجان اومدن دانشگاه و حدود یک ساعتی همو دیدیم و دلتنگی سه روز دوریمون رفع شد...

امیدوارم توی این لحظه خدا آرامشی به دل همه بده...



سه شنبه

١۴٠٣/١٠/١١


پشت محوطه خوابگاه بعد از کلاس فیزیک، کتابخونه دانشگاه و سلف

حوالی ساعت '١٢:۴۵

الهی شکر🌱


دلدانشگاههوای بارانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید