ویرگول
ورودثبت نام
طا مثل طهورا
طا مثل طهوراجنگجویی در بحبوحه شکست،فمنیست، معتاد قهوه و کتاب
طا مثل طهورا
طا مثل طهورا
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

جنگ در وطنم یا جنگ در ذهن من/ مسأله این است.

راستش را بگویم تمام زندگی را جنگیده ام ، بیشتر عمرم را به فرستادن موشک برای دیگران گذرانده ام ، اما در عین حال. همیشه ساک نجاتم را کنار خودم نگه میدارم ساکی. حیاتی که شامل غرور، خشم ، عشق که مدارک شناسایی من هستند و قهوه که با آن زخم هایم را التیام می‌بخشم. اما اینبار فرق میکرد گویا باید جنگ فیزیکی هم به جنگ ذهنی من اضافه میشد . از اولین انفجار فهمیدم که این سرآغاز جنگ فیزیکی است اما در ذهنم و حتی الان که این جنگ فیزیکی گذشته می‌دانستم آسان تر از جنگ ذهنی است . در جنگ خودم با اطراف تا کنون هزاران بار کشته شده ام و زنده شده ام و هر بار مرگ برایم آغازگر یک درد بود اما در جنگ وطنم با اطراف نهایتا یک بار کشته میشدم و دیگر حتی زنده نمی‌شدم . در جنگ وطنم مدارک شناسایی ام شناسنامه و پاسپورت بود اما در جنگ خودم غرور ، عشق و خشم ،در جنگ وطنم زخم هایم التیام بخشیده میشوند اما در جنگ خودم تنها گاهی از درد هایشان کاسته میشوند در جنگ وطنم سلاح تولید میشود و سلاح های نوین جایگزین میشود اما در جنگ خودم اگر تیر های اسلحه ام تمام شود تا روز بعد هیچگاه دوباره خشاب پر نمیشود در این روزها دلم میخواهد مانند فهیم عطار به کسی بگویم تیرهای اسلحه ام تمام شد برق ها را خاموش کن و به آغوشم بیا.

شاید تنها او التیام بخش زخم های جنگ خودم باشد.

پ.ن: عکس واقعی است و در میان صدای بلند انفجار ها گرفته شده کوله پشتی حامل وسایل ضروری برای زندگی و کیف دستی حامل کتاب هایم که زندگی برایم بدون آن ها غیر ممکن است . عینکم هم باید دم دست می‌بود.

پ.ن۲: همیشه و تحت هر شرایطی عینک میزنم اما الان میخواستم دراز بکشم .

جنگعشقزنمرد
۰
۰
طا مثل طهورا
طا مثل طهورا
جنگجویی در بحبوحه شکست،فمنیست، معتاد قهوه و کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید