ویرگول
ورودثبت نام
m_29281072
m_29281072
m_29281072
m_29281072
خواندن ۳ دقیقه·۲۴ روز پیش

ماموریت در خواب

اواخر پاییز سال ۸۳ بود. قرار شداز طرف شرکت برای سرویس و تعمیر کولرهای تابلو برق که چند سال پیش توی کارخونه ی روی زنجان نصب شده بود به همراه تعمیرکار مربوطه بریم  ماموریت.عصر روز قبل ماموریت با راننده شرکت تماس گرفتم گفت داره به همراه مادرش از ملایر برمی گرده تهران و برای ساعت ۵ صبح قرار گذاشتیم. ساعت ۵ صبح نشده بود که دیدم گوشیم زنگ خورد و گفتش جلو در خونه منتظرمه، کیفم رو برداشتم و سوار پژو ۴۰۵ اش شدم و به اتفاق رفتیم دنبال ۲ نفر تعمیرکار، وسایلشون شامل ۲ تا کپسول گاز استیلن ، اکسیژن و گاز مبرد مخصوص شارژ کولرها وهمینطور ابزارآلات رو گذاشتن توی صندوق عقب پژو و خودشون هم روی صندلی عقب نشستن من هم رو صندلی جلو کنار راننده، خلاصه راه افتادیم به سمت زنجان از مسیر اتوبان تهران - کرج - قزوین - زنجان. اون دونفر تعمیرکار از همون شروع سفر گرفتن خوابیدن ولی من با صحبت با راننده شرکت سعی کردم جلوی خواب آلودگیش رو بگیرم چون تازه از ملایر رسیده بود و نتونسته بود استراحت درست و حسابی داشته باشه، قزوین جاتون خالی رفتیم طباخی و صبحونه کله پاچه زدیم تو رگ و راه افتادیم به سمت زنجان. نمی دونم مسیر اتوبان قزوین زنجان رو توی فصل پاییز و اول صبح تجربه کردین یا نه، یه مسیر خلوت و یکنواخت و کسالت آوره که بیشتر تریلی و کامیون های ترکیه ای ترانزیتی و باربری داخلی ازش عبور میکنن و اون موقع صبح خیلی خلوته و اغلب کامیون و تریلی ها توی توقف گاه ها در حال استراحت بودن، من حواسم به جاده و راننده بود و نگران از اینکه راننده خوابش نبره ، راننده ولی با اصرار ازم خواست من هم مثل اون ۲ نفر تعمیرکار بخوابم، من هم در برابر اصرارش ، تسلیم شدم و گرفتم خوابیدم، توی خواب بودم که با یه صدای یکنواختی از خواب بیدار شدم، چشمم رو که باز کردم دیدم توی باند سبقت اتوبان با سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت چسبیده به گارد ریل وسط اتوبان داریم حرکت می کنیم و راننده خوابه، سریع فرمون ماشین رو گرفتم و با یه نگاه سریع به جلو و بعدش آینه سمت شاگرد از عدم تردد وسیله نقلیه دیگری مطمئن شدم و خیلی آروم فرمون رو به سمت راست چرخوندم تا حدی که از گارد فاصله گرفتیم و ماشین رو به باند میانی اتوبان هدایت کردم و خیلی آروم راننده رو از خواب بیدار کردم و ازش خواستم پاشو از روی پدال گاز برداره و ماشین رو به منتهی الیه سمت راست اتوبان هدایت و توقف کنه. خلاصه بعد از توقف، پیاده شدیم و دیدیم گلگیر ها و دربهای سمت راننده در اثر سایش به گارد ریل رنگشون خراشیده شده ولی بطور مجزه آسایی جون سالم بدر بردیم، به راننده گفتم روی صندلی شاگرد بگیره بخوابه و خودم تا کارخونه روی زنجان رانندگی کردم و به راننده گفتم تا زنان بازگشت بره یه استراحت کاملی بکنه ، ماجرای این ماموریت طوری توی ذهنم حک شده که همیشه موقع رانندگی شبانه یا صبح زود یادش می افتم و اگه تو مسیر سفری احساس خواب آلودگی کنم می زنم کنار و استراحت کوچیکی می کنم تا احساس رخوت و خستگی خطری برای خودم و همراهام ایجاد نکنه.

#دنده عقب با اتو ابزار

خواباتو ابزاررانندهدنده عقب با اتو ابزار
۷
۰
m_29281072
m_29281072
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید