یه مشکلِ قدیمی و دنباله دار که باعث شده بارها قلبم بشکنه.
فکر اینکه آره این آدم رو میتونی مثل خواهرت دوست داشته باشی و بومم!
متوجه میشی که نه اون خواهرت نمیتونه باشه.
ممکن بود خواهر واقعی می داشتم و باهاش خوب نبودم ولی تا الان کسی نتوانسته مثل خواهرم باشه.
داستان از جایی شروع میشه که من تصور میکردم همبازی بچگیام مثل خواهرمه و وقتی دبستان با یکی دیگه دوست صمیمی شد حالم بد شد و با خودم میگفتم چرا من نه؟
گذشت و گذشت با ورود به عضو به خانوادمون فکر میکردم میتونم دوباره این حسرت رو برطرف کنم ولی این بار هم با شکست مواجه شدم به هر حال هیچ خواهر شوهری خواهر نمیشه.
از این بابت دلگیر نیستم ولی دیگه برام پذیرفته شده است که یکسری چیزها تغییرناپذیرند و نباید هر کسی رو برای خودم خواهر تصور کنم.