راستش خسته شدم از خودم از آدما، اینکه میگن جامعه گرگ وحشی راست و درست ، منم که ساده سریع مکر و حیله برام جواب میده
، خیلی ناراحتم از اینکه عرضه کارای مربوط به جامعه رو ندارم ، از اینکه خیلی خشک و به درد نخورم...
، خیلی ناراحتم از اینکه عرضه کارای مربوط به جامعه رو ندارم ، از اینکه خیلی خشک و به درد نخورم،
آره درسته بهترین دانشگاه تهران قبول شدم درسته استعداد درخشانم ولی جلوی یه بازاری و یه دلال به اندازه یک بچه ابتدائی چیز حالیم نیس ...
ولی با این حال
یه حسی بهم میگه من میشم کسی که
هیچکس فکرشو نمی کرد ، هیچکس باورش نداشت هیچکس اهمیت بهش نمیداد
و میشم اونی که خودش میخواد ....
بیشتر مشکل من حواس پرتی است ، دقت ندارم ، تمرکز ندارم نمیتونم تمرکز کنم و توی این مسائل خیلی ضعیف عمل میکنم حتی توی مطالب درسی اینطورم به همین دلیل مجبورم یه مطلب رو سه یا چهار بار بخونم
اتلاف وقت های عجیب و غریب دارم میگم ساعت رند شروع میکنم به کار ولی هیچ وقت ساعت رند نمیرسه واقعا خجالت زدم از خودم و پدر و مادرم با اینکه از لحاظ تحصیلی و کار برای پدر و مادر خوبم ولی در عین حال توی چیزای دیگه نظیر اتلاف وقت ضعیفم
عیبی ندارد ، مهم نیست چی بودم چیکار میکردم
از الان به بعد میخوام شروع کنم
و این با تمام وجودم میگم که می تونم تغییرش بدم می تونم
می تونم...