
بیا یه بارم که شده بدون پیشزمینه، بدون تعارف، بدون فیلتر، مستقیم بپرم تو مغزت.
کاری ندارم کجایی، چی تو کلهته، پوستت چه رنگیه یا حتی خدایی که میپرستی چه شکلیه...
اصلاً برام مهم نیست هر روز داری با دعا شروع میکنی یا با دوتا فحش به دنیا.
میخوام یه چیز دیگه بپرسم:
تا حالا فکر کردی چقدر زور زدی که فقط “آدم” باشی؟
نه فرشته، نه حیوان، نه قدیس... فقط یه انسان ساده.
ببین، اگه درست نگاه کنی، هر دینی داره میگه راه من درستتره.
یکی گاو میپرسته و میگه ادرارش شفاست، اون یکی خداش تو آسمونه و برای هر عطسهت فلسفه داره.
ولی بیخیال همه اینا.
بیا یه بارم که شده بکشیم بیرون از این قاب دین و اسم و نژاد و اعتقاد.
فقط یه سوال: چند درصد انسانی؟
نه چند درصد مسلمونی، نه مسیحی یا بیخدایی...
چند درصد آدمی؟
به نظرم تو این روزگار، فقط “آدم معمولی بودن” خودش یه هنر بزرگه.
اینکه صبح پاشی و با یه لبخند کوچیک بری دنبال زندگیت
اینکه وسط شلوغیِ بدبختیها، نپری به مغز بقیه
اینکه غذاتو از جای درست برداری، نه از سفره یکی دیگه
همین چیزای ساده، شده چیزای عجیب.
راستش منم گاهی گیج میشم...
وقتی عصبیم و همهچی بهم فشار میاره، یه گوشهی مغزم میگه:
«ببین اون بدبخت رو که نون شب نداره»
ولی یه سمت دیگهم داد میزنه:
«به تو چه؟ تو خودت داری غرق میشی!»
و این کشمکش لعنتی تهش به هیچجا نمیرسه...
آره رفیق، انسان عادی بودن سخته.
خیلی سخت.
ولی شاید همین سختیشه که آدمبودن رو قشنگ میکنه!