🦋
سرش را در گوشم فرو میکند و میگوید: «من وسواس نیستم، اما با یکی از آنها زندگی کردهام.
میدانم از چه حرف میزنند. نگرانیهایشان را زندگی کردهام. دودلی و شک بیپایانشان را تجربه کردهام. اضطراب را چشیدهام.
هر بار که آیینهای اجباری را به عمل میآورد، با او عذاب کشیدهام.»
صدایش کمی بلندتر شد، جای دستش را از روی شانهام تغییر داد و با چشمانی اشکآلود زمزمه کرد: «من وسواس نیستم، اما وقتی گمان میکرد با چیدنِ جعبههای دستمال کاغذی در ردیفی متقارن میتواند جلوی مرگ خواهرش را بگیرد، بیهوا نگران جان یک انسان میشدم. معتقد بود قدرت همه توانی دارد، میتواند جلوی آسیب یا مردن کسی را بگیرد.
تمام اینها را طی این پنجسال فهمیدهام.
خنده دار است؛ نه؟»
به قدری نزدیک شده بود که انگار راهکار مشکلش را پشت گوشهایم نوشته بودند. نفسی عمیق کشید. هوایی جمع کرد تا بتواند از باقیِ نگرانیهایش بگوید:
«چندی پیش، برای من هم نامتعارف بود. گاهی به او میخندیدم. سر به سرش میگذاشتم و به زندگیِ آدمیانهٔ خودم میپرداختم؛ اما امروز گمان میکنم این اختلال مُسری است. بیآنکه بخواهم مغزم مثل او کار میکند. سه بار دستهایم را میشویم تا اضطرابم کم شود، اما از طرفی با انجام این کار، اضطراب میگیرم. چرخهای که هیچگاه به پایان نمیرسد.، اما شاید مردنم بتواند نقطهای برای پایان این لوپ معیوب باشد.»
با گفتن این جمله، وقتی حرفهایش تمام شد، روبه رویم نشست. اشکهایش را پاک کرد و برای بار چندم گفت: «من وسواس نبودم، وسواس شدم.»
پ. ن:
به طور کلی، وسواس خود به خود مُسری نیست، اما رفتاری که فرد وسواسی از خود بروز میدهد میتواند بر اطرافیانش تاثیر بگذارد. افراد نزدیک ممکن است به دلیل مشاهدهٔ اضطراب، رفتارها و آیینهای اجباری فرد وسواسی تحت فشار قرار بگیرند یا به تدریج به عادتهای مشابه گرایش پیدا کنند.
پانتهآ روزبه
آیدی چنل تلگرام: pnta_rh@
آیدی