نیاز داشتم به خودم
به خلوت با خودم
یه تراپی با خودم
شب تا صبح آهنگ گوش دادن برای رسیدن به خودم
نیاز داشتم تا یبار مرور کنم چیکارا کردم، به چیا رسیدم
اصلا زندگیم در چه حاله دارم چیکار میکنم
چی شد که به اینجا رسیدم
از لابهلای آهنگها، کتابا، فیلمها، نوشته هام و گپ زدن با آدما نشونه هایی از خودم رو پیدا کردم که با دنبال کرددنشون میشه که برسم به خودم.
نیاز به منتظر موندن برای مشاوره یا کمک دیگران نیست . درون من یک زن بالغ و عاقلی هست که بهتر از هرکس میدونه چی درسته و چی غلط و چه موقع باید چه کاری رو کرد فقط باید بهش بها بدم، به خلوتم دعوتش کنم و در سکوت شب بهش گوش بدم.
نمیتونم بگم کدوم اتفاق کدوم آهنگ یا کدوم فیلم بود که من رو متحول کرد مجموعهای از اتفاقات روندی رو شکل داد تا تغییر و این روند همچنان ادامه داره گاهی با سرعتی فراتر از نور و گاهی ذره ذره مهم اینه که در جریان باشم
به یاد حرف دکتر الهی قمشه ای میفتم روز رو جوری بگذرون که برای تفکر شب دستت پزر باشه و شب رو جوری بگذرون که برای فردات و ارتباط با دیگران چیزی داشته باشی (البته این مفهومی بود که از حرفهاشون به یاد دارم)
برای با کیفیت شدن بیداری های شبانه چه راهکاری داری؟