نگار پورجواد
نگار پورجواد
خواندن ۳ دقیقه·۳ ساعت پیش

وقتی یه قسط فراموش شده، جیبم رو خالی کرد!

چند سال پیش، توی یه وام خانگی شرکت کردم. همون دورهمی‌های دوستانه که همه جمع می‌شن و ماه به ماه به هم کمک می‌کنن. با خودم گفتم: "عالیه! هم پول دستم میاد، هم مثل بانک‌ها کلی کاغذبازی و سود اضافه نداره." راستش، اصلاً فکر نمی‌کردم که این تصمیم ساده یه درس بزرگ تو زندگی بهم بده.

اولش همه چی عالی بود؛ قسط‌ها رو سروقت می‌دادم و حس می‌کردم چقدر این کار خوب و منظم داره پیش می‌ره. اما خب، گاهی زندگی اونجوری که انتظار داری پیش نمی‌ره و یه‌دفعه همه چی قاطی می‌شه.

داستان اون ماهی که قسط رفت تو لیست فراموشی

یادمه اون موقع ها بدجوری سرم شلوغ بود. صبح تا شب کار، یه پروژه فوری و تازه مهاجرت کرده بودم، همه و همه دست به دست هم داده بودن که ذهنم به هیچی جز کارم نرسه. قسط اون ماه چی؟ خب، قسط کجا بود تو این شلوغی!
با خودم گفتم: "یه قسطه دیگه! مهم نیست. آخرش مامانم اینا یادآوری می‌کنن دیگه." ولی انگار این قسط تو جاده خاکی گم شد. نه یادآوری‌ای، نه یه پیامی، نه حتی یه تلنگر ساده. هیچ‌کی هم نگفت: "آهای! قسط این ماهت چی شد؟"

پایان دوره، و یک «خبری» که جیبمو لرزوند

چند ماه بعد، وقتی دوره وام تموم شد، فکر می‌کردم همه چی خوب و خوش تموم شده. اما روز تسویه‌حساب، یه خبر شوکه‌کننده جلوم گذاشتن. مسئول صندوق خونوادگیمون، با لبخند حرفه‌ای ملیح گفت: "شما یه ماه قسط رو دیر پرداخت کردین و خب، سود تأخیر هم بهش تعلق گرفته."
سود تأخیر؟! برای یه قسط؟ انگار توی گوشم گفتن: "برو حسابت رو نگاه کن، جیبتم داره گریه می‌کنه!" اون لحظه به تمام چیزایی که می‌شد جلو این اتفاق رو بگیره فکر کردم. چرا هیچ‌کس بهم یادآوری نکرد؟ چرا هیچ سیستمی نبود که این کار رو اتوماتیک انجام بده؟

حسرت، جریمه، و یه درس مهم

اون سود تأخیر، هرچند مبلغ خیلی زیادی نبود، اما حس بدی داشت. احساس می‌کردم یه اشتباه کوچیک، اونم توی یه دوره سخت و شلوغ، نباید این‌قدر گرون تموم می‌شد. این‌جور وقت‌ها آدم حس می‌کنه تو یه مسابقه دویدن، فقط به خاطر یه بند کفش باز، از اول تا آخر مسیر رو باختی.

اما خب، اون اتفاق یه چیز مهم یادم داد: همه ما نیاز داریم که یه "دستیار مخفی" کنارمون باشه. کسی یا چیزی که وقتی یادمون می‌ره، جای ما حواسش باشه و کار رو درست کنه. همون جایی بود که فهمیدم سیستم‌های پرداخت مستقیم دقیقاً چیزی هستن که همه ما باید داشته باشیم.

پرداخت مستقیم؛ همون چیزی که زندگیم کم داشت

بعد از اون ماجرا، با "پرداخت مستقیم" آشنا شدم. تصور کن دیگه نیازی به یادآوری‌های وقت‌گیر یا استرس دیرکرد نداشته باشی. یه سیستم ساده که خودش سر وقت همه چیز رو پرداخت می‌کنه. انگار به یه راننده حرفه‌ای سپردی که همه پیچ و خم‌های زندگی مالیت رو برات با فرمون و دنده ی درست طی می کنه، و تو فقط راحت بشینی و لذت ببری.

یه دنیایی رو تصور کن که توش همه قبض‌ها، قسط‌ها و پرداخت‌هات توی کمتر از دو ثانیه انجام بشن. بدون استرس، بدون جریمه، بدون حسرت. دنیا خیلی جای قشنگ‌تری می‌شه، نه؟


پرداخت مستقیمقسطپرداخت_مستقیم_پیمانپرداخت مستقیم پیمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید