یاسمین حسین زاده·۵ ماه پیشمرگ حیواناتبه تراپیستم گفتم « من از مردن حیوونها بیشتر از مردن آدمها می ترسم. »همانطور که توی دفترش چیزی مینوشت، گفت « یعنی چی؟ »روی مبل چرمی زرشکی…
یاسمین حسین زاده·۵ ماه پیشآزادی تا ساعت هشت شبساعت هشت شب که میشد نُه، انگار خطایی بزرگ مرتکب میشدم. انگار در طول روز نمیشد خط قرمزها را رد کنم. هوا که تاریک میشد، متهم تمام کارهای…