ویرگول
ورودثبت نام
سجاد مهدیون
سجاد مهدیوننویسنده‌
سجاد مهدیون
سجاد مهدیون
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

در باب نسبت و نظم کانتکست


1. جهان آن‌گونه فهمیده می‌شود که در بافتی قرار گیرد.
1.1. چیزی که در بافت قرار ندارد، معنا ندارد.
1.1.1. معنا، نه در ذات واژه، بلکه در موقعیت آن در کل است.
1.1.2. بنابراین «کانتکست» شرط شکل‌گیری معناست، نه دشمن آن.
2. کانتکست، ساختاری نسبی‌ساز نیست، بلکه نظامی نسبتی‌ست.
2.1. هر پدیده‌ای نسبت دارد با زمان، مکان، ناظر و مقیاس.
2.1.1. نسبی بودن این نسبت‌ها به معنای انکار حقیقت نیست.
2.1.2. بلکه پذیرش آن است که درک ما از حقیقت بدون این نسبت‌ها ممکن نیست.
3. کانتکست، نظامی‌ست برای جهت‌دهی شناخت.
3.1. ذهن بدون کانتکست، درگیر آشوب بی‌ساختار می‌شود.
3.1.1. ساختارمند کردن مواجهه، از مسیر تشخیص کانتکست می‌گذرد.
3.1.2. آن‌که کانتکست را تشخیص می‌دهد، بهتر می‌فهمد که چرا چیزی را آن‌گونه که می‌فهمد، می‌فهمد.
4. کانتکست در مقیاس‌های مختلف عمل می‌کند.
4.1. آنچه در سطح شخصی معنا دارد، در سطح تمدنی ممکن است معنای دیگری پیدا کند.
4.1.1. مثلاً مجسمه‌ای در ویترین یک مغازه، عنصری زیبایی‌شناسانه است؛
4.1.2. اما همان مجسمه در میدان شهر، یک نشانه‌ی اجتماعی-سیاسی می‌شود.
4.1.3. بنابراین، معنا تابع موقعیت و مقیاس کانتکست است، نه صرفاً تابع شیء.
5. بازتعریف کانتکست، ساختارشکنی پست‌مدرنیستی نیست.
5.1. این بازتعریف برای فروپاشاندن معنا انجام نمی‌شود.
5.1.1. بلکه برای سازمان‌دهی دقیق‌تر به معنا و شفاف‌سازی فرآیند ادراک است.
5.1.2. معنا در جهان پیچیده‌ی امروز، بدون درک نظام کانتکست، دچار سردرگمی خواهد شد.
6. ذهن می‌تواند کانتکست را فعالانه بسازد.
6.1. ما تنها درون کانتکست‌های داده‌شده زندگی نمی‌کنیم، بلکه آن‌ها را نیز طراحی می‌کنیم.
6.1.1. هر انتخاب زبانی، زیبایی‌شناسانه، یا روایی، نوعی تعریف کانتکست است.
6.1.2. بنابراین، کانتکست یک ابزار شناختی-آفرینش‌گر است، نه صرفاً یک محدودکننده.
7. هر شناخت، نوعی استقرار در کانتکست است.
7.1. حتی گفت‌وگوی درونی ذهن، بدون آگاهی از زمینه‌ی زمانی، حسی، و فکری، پراکنده می‌شود.
7.1.1. کانتکست، جهت استدلال را تنظیم می‌کند.
7.1.2. در نبود کانتکست، ذهن به تکرار، بی‌نظمی، یا نسبی‌گرایی می‌افتد.
8. فهم کانتکست، مهارت پایه‌ی تفکر نقاد است.
8.1. برای نقد یک ایده، باید کانتکست شکل‌گیری آن را دانست.
8.1.1. همان‌گونه که فیلسوف، جمله را در بافت آن بررسی می‌کند، فهم انسان نیز باید در بافتش تحلیل شود.
8.1.2. این مهارت، نه تنها شناخت‌محور، بلکه رهایی‌بخش است.
9. هدف نهایی این نظریه: ساخت معنا، نه گم‌کردن آن.
9.1. کانتکست ابزار تفکر لایه‌لایه است.
9.1.1. تفکری که به جای ساده‌سازی، لایه‌سازی می‌کند، نیازمند درک پویا از بافت است.
9.1.2. درک کانتکست، گامی‌ست در مسیر رشد شناختی، نه تسلیم به ابهام.

مسیر رشدفلسفهاستدلال
۲
۰
سجاد مهدیون
سجاد مهدیون
نویسنده‌
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید