انسان زندگی میکند اما نه فقط الان و در زمان حال ؛ انسان زندگی میکند در طول زمان، درگذشته،حال و اینده
این مغز ما هر لحظه گذری بر زمان میزند و فراتر از محدودیت های فیزیکی گام بر میدارد و در زمان سفر میکند
با خود می اندیشی به انچه که تا کنکون بر تو گذشته و انچه که در اینده برای تو رقم خواهد خورد
می اندیشی به انچه که درگذشته انجام دادی و انچه ندادی ، جایی که رفتی و نرفتی ، حرفی که خواستی بزنی و نزدی یا سکوتی که بیجا شکستی و سخن گفتی ادم هایی که از دست دادی و بدست اوردی احساساتی که شکستی و در تو شکسته شد شب هایی که با گریه خوابدی و یا با لبخند... خاطرات را میشکافی ، تلخ و شیرین چی میبینی؟؟ اری! خود را ، نسخه ای از خود که دیگر قابل بازیابی نیست و هرچه که بود ، باقیماند
اشتباه کرده؟ خب توئه اکنون را ساخته خاطره ساخته؟ باز هم تو اکنون را بوجود اورده و آنی که الان هستی را مدیون خود گذشته ای ..
اما بیندیش به اینده، مبهم و تاریک، سرد و بی فروغ، که میداند چه در انتظار است ؟ که میداند ۵سال دیگر کجاست و در چه حالیست؟ کس نمیداند اما تو میتوانی بخشی از ان را بسازی چشمانت را ببندی و خود را به ۱۰ سال دیگر ببری ایا انگونه که فکر میکردی باشی، هستی؟ ایا حدس میزدی و گمان میبردی که اینچنین شوی؟ به راستی نه! اما بدان که هر چقدر این اینده از نظر دور باشد اما از گذشته نزدیک تر است .
اکنون ما را هردوی اینها میسازند ، ادمی که کنون هستیم مدیون گذشته است و ادمی که خواهیم بود مدیون حال میباشد .