ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگیاشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
خواندن ۶ دقیقه·۲ ماه پیش

آیا نوشتن در فضای مجازی، نسخه‌ی مدرنِ تنهایی بشر است؟

ساعت ۲ بامداد است. شما بیدارید، تلفن همراهتان را برداشته‌اید، و دارید اینستاگرام را اسکرول می‌کنید. می‌بینید که ۳۴۷ نفر دیگر هم الان آنلاین‌اند. همه دارند چیزی می‌نویسند: استوری، کپشن، کامنت، پیام. صدها نفر، هزاران کلمه، و یک سکوت عجیب. هیچ‌کس حرف نمی‌زند. همه دارند می‌نویسند.من هم همین‌طورم. و شاید شما هم.

وقتی فهمیدم چیزی اشتباه است

یادم هست چند ماه پیش دوستی پیام داد: "چطوری؟ خوبی؟" من که داشتم از فشار کاری خفه می‌شدم، نوشتم: "عالیم! خوبم 😊"

دو دقیقه بعد یک استوری گذاشتم با متنی طولانی درباره‌ی اینکه چقدر خسته‌ام و چقدر همه چیز سخت شده. ۴۵ نفر دیدند. ۱۲ نفر ری‌اکشن دادند. یکی نوشت "منم همینطور". اما به آن دوستی که مستقیم پرسیده بود چطوری، دروغ گفته بودم. آن شب فهمیدم چیزی عجیب دارد اتفاق می‌افتد. راحت‌تر بود برای ۴۵ نفر غریبه بنویسم چه حالی دارم، تا اینکه به یک دوست نزدیک بگویم.

چرا؟

سین شدن، دیده شدن نیست

یکی از عجیب‌ترین تجربیاتی که همه‌ی ما داریم این است: می‌نویسی، پیامت را ۱۰۰ نفر می‌خوانند، اما احساس می‌کنی هیچ‌کس ندید. "seen" شده‌ای، اما "دیده" نشده‌ای.فرق بین این دو چیست؟ فکر می‌کنم این است:

Seen شدن= کسی روی پیامت کلیک کرد، خواند، شاید یک ایموجی انداخت

دیده شدن= کسی فهمید چه حالی داری، دید چه چیزی داری نمی‌گویی، حس کرد چه چیزی پشت آن کلمات پنهان است و مشکل اینجاست: فضای مجازی برای seen شدن ساخته شده، نه برای دیده شدن.

نوشتن شده‌ایم، نه گفتگو

چند وقت پیش با یک دوست قدیمی قرار گذاشتم. ۳ سال بود که به‌صورت فیزیکی ندیده بودمش، اما هر روز استوری‌هایش را می‌دیدم. می‌دانستم کجا رفته، چی خریده، چه فیلمی دیده. وقتی نشستیم، نمی‌دانستم چی بگویم. احساس می‌کردم همه چیز را می‌دانم، اما واقعاً هیچ‌چیز نمی‌دانستم.نمی‌دانستم الان چه حالی دارد.نمی‌دانستم از زندگی‌اش راضی هست یا نمی‌دانستم شب‌ها به چی فکر می‌کند. فهمیدم که ۳ سال تمام داشتم نوشته‌هایش را می‌خواندم، اما هیچ گفتگویی با هم نداشتیم. این‌جاست که می‌فهمی: نوشتن در فضای مجازی شکل تازه‌ای از همراه بودن نیست. شکل تازه‌ای از تنها بودن است. ما دیگر نمی‌نویسیم تا بگوییم، می‌نویسیم تا نشان بدهیم .بیایید صادق باشیم: وقتی دارید یک کپشن می‌نویسید، یک استوری تایپ می‌کنید، یک توییت می‌زنید، راستش چند بار آن را ویرایش می‌کنید؟من خودم؟ گاهی ۱۰ بار. گاهی بیشتر. چرا؟ چون دارم فکر می‌کنم دیگران چطور تعبیرش می‌کنند. آیا خیلی غمگین به نظر می‌رسم؟ خیلی خوشحال؟ خیلی عادی؟ آیا می‌فهمند منظورم چیه؟ آیا درکم می‌کنند؟

دیگر نمی‌نویسم تا بگویم چه حالی دارم. می‌نویسم تانشان بدهم چه حالی دارم.و این دو تا فرق می‌کنند.

وقتی می‌گویی، آسیب‌پذیری. وقتی نشان می‌دهی، کنترلی.

ما دیگر خودمان را نمی‌نویسیم، نسخه‌ی ویرایش‌شده‌ی خودمان را می‌نویسیم.

پارادوکس: هرچه بیشتر می‌نویسیم، کمتر می‌گوییم

یک آمار عجیب می‌خواهم بگویم که خودم متوجه شدم:

در یک روز معمولی، من:

- حدود ۲۰۰-۳۰۰ پیام می‌زنم

- ۵-۶ تا استوری می‌گذارم

- چند تا کامنت می‌نویسم

- شاید یک پست

اما با چند نفر واقعاًحرف زده‌ام؟ یعنی به معنای واقعی کلمه، گفتگو کرده‌ام؟شاید صفر. شاید یکی.

صدها کلمه نوشته‌ام، اما هیچ‌چیز واقعاً نگفته‌ام.

و تنهایی دقیقاً همین است: پر بودن از کلمات خالی.

چیزی که به شما نمی‌گویند: تنهایی دیجیتال، نامرئی است

تنهایی قدیمی را می‌شد دید. کسی که تنها بود، واقعاً تنها بود. توی خانه، بدون تلفن، بدون پیام، بدون هیچ‌چیز.

اما تنهایی امروز؟ کاملاً فرق می‌کند.

شما می‌توانید:

- ۱۰۰۰ تا فالوور داشته باشید

- روزی ۵۰ تا پیام بگیرید

- هر روز با ده‌ها نفر چت کنید

- استوری‌تان پر از بازدید باشد

و باز هم احساس تنهایی کنید.

چون تنهایی دیگر به معنای نبودنِ آدم‌ها نیست. تنهایی به معنای نبودنِ ارتباط واقعی است.و فضای مجازی دقیقاً این کار را می‌کند: آدم می‌دهد، ارتباط نمی‌دهد.

حلقه‌ی معیوب: چرا هرچه بیشتر می‌نویسیم، تنهاتر می‌شویم؟

این‌طوری اتفاق می‌افتد:

۱. احساس تنهایی می‌کنید → خب، طبیعی است. انسان موجودی اجتماعی است.

۲. سراغ گوشی می‌روید → چون آسان‌ترین راه برای "ارتباط" است.

۳. چیزی می‌نویسید→ یک استوری، یک پیام، یک پست.

۴. واکنش‌های سطحی می‌گیرید → چند لایک، چند ایموجی، شاید یک کامنت کوتاه.

۵. برای چند لحظه احساس بهتری دارید → فکر می‌کنید دیده شدید.

۶. اما بعد متوجه می‌شوید→ هنوز همان احساس تهی داخلتان هست.

۷. پس بیشتر می‌نویسید→ شاید این بار متفاوت باشد.

۸. اما نیست→ چرخه دوباره شروع می‌شود.

این حلقه‌ی معیوب است. و همه‌ی ما درگیرش هستیم.

اما... (چون همیشه یک "اما" هست)

حالا شاید فکر کنید من دارم می‌گویم فضای مجازی بد است، نوشتن بد است، همه چیز قبل بهتر بود.

نه. این حرف را نمی‌زنم.

چون من خودم تجربه کرده‌ام که نوشتن در فضای مجازی می‌تواند واقعاً کمک کند. دیده‌ام کسانی که از طریق یک نوشته، دوست پیدا کردند. کسانی که نتوانستند رو در رو حرف بزنند، اما با نوشتن توانستند.

مشکل فضای مجازی نیست. مشکل نحوه‌ی استفاده‌ی مااست.

چه وقت نوشتن دیجیتال درمان تنهایی است

بعد از سال‌ها تجربه و اشتباه، فهمیدم چند تا فرق مهم هست:

نوشتنی که تنهایی را بدتر می‌کند:

- وقتی می‌نویسی تا تأیید بگیری، نه تا بگویی

- وقتی می‌نویسی برای دیده شدن، نه برای گفتن

- وقتی منتظر واکنش می‌مانی، نه منتظر ارتباط

- وقتی برای همه می‌نویسی، اما برای هیچ‌کس

نوشتنی که تنهایی را کم می‌کند:

- وقتی می‌نویسی برای یک نفر خاص، نه برای همه

- وقتی صادقانه می‌نویسی، بدون فیلتر و ویرایش افراطی

- وقتی هدفت ارتباط است، نه نمایش

- وقتی می‌پذیری که شاید کسی نبیند، اما باز هم می‌نویسی

تفاوت کوچکی است، اما تمام دنیا را عوض می‌کند.

چیزی که خودم دارم یاد می‌گیرم

این روزها دارم یک چیز را تمرین می‌کنم: تفاوت گذاشتن بین نوشتن برای همه و نوشتن برای کسی.

وقتی می‌خواهم استوری بگذارم، از خودم می‌پرسم: "دارم این را می‌گذارم چون واقعاً می‌خواهم بگویم، یا چون می‌خواهم دیده شوم؟" گاهی جواب صادقانه‌اش این است که می‌خواهم دیده شوم. و اگر همین‌طور است، استوری را نمی‌گذارم. در عوض، به یک نفر خاص پیام می‌دهم و تفاوت را حس می‌کنم.یک استوری که ۱۰۰ نفر ببینند و هیچ‌کدام واقعاً ندیدنت، بدتر از تنهایی است.اما یک پیام که یک نفر ببیند و واقعاً ببیند، می‌تواند همه چیز را فرق کند.

سؤالی که باید از خودمان بپرسیم

پس شاید سؤال واقعی این نباشد: "آیا نوشتن در فضای مجازی باعث تنهایی ما می‌شود؟"شاید سؤال واقعی این باشد:آیا ما آماده‌ی دیده شدن هستیم؟

چون دیده شدن، ترسناک است. یعنی باید خودت باشی، بدون فیلتر، بدون ویرایش، بدون کنترل. یعنی باید ریسک کنی که شاید کسی دوستت نداشته باشد. یعنی باید آسیب‌پذیر باشی. راحت‌تر است که صد استوری بگذاری و هیچ‌کدام‌شان واقعاً تو نباشد، تا اینکه یک بار واقعاً خودت باشی و ریسک کنی و من فکر می‌کنم مشکل اصلی همین است. ما از تنهایی می‌ترسیم، اما از دیده شدن بیشتر می‌ترسیم. پس می‌نویسیم. خیلی می‌نویسیم. برای همه می‌نویسیم. اما هیچ‌وقت واقعاً نمی‌گوییم.

در نهایت

شاید نوشتن در فضای مجازی نسخه‌ی مدرن تنهایی بشر نیست. شاید فقط آینه‌ای است که تنهایی همیشگی ما را بهتر نشان می‌دهد.انسان همیشه تنها بوده. همیشه به دنبال دیده شدن بوده. همیشه می‌ترسیده از آسیب‌پذیر بودن.فقط حالا ابزارهای بیشتری داریم برای پنهان کردن این ترس. اما خبر خوب این است: همین ابزارها می‌توانند راهی برای شفا هم باشند. اگر یاد بگیریم چطور استفاده‌شان کنیم.شاید نه برای همه بنویسیم، بلکه برای کسی.شاید نه برای نمایش بنویسیم، بلکه برای گفتن.شاید نه برای seen شدن بنویسیم، بلکه برای دیده شدن و شاید این‌طوری، نوشتن دیگر نسخه‌ی مدرن تنهایی نباشد بلکه نسخه‌ی مدرن پیدا کردن هم باشد.

شما چطور؟ احساس می‌کنید نوشتن در فضای مجازی شما را نزدیک‌تر کرده یا تنهاتر؟

*می‌خوام واقعاً بشنوم. نه یک ایموجی، نه یک لایک. بلکه افکارتان را.*

فضای مجازیتنهاییزندگی مدرننوشتنعادت به نوشتن
۱۸
۱۳
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
اشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید