اولین بار توی خوابم دیدمش.هودی سبز و ماسک سفیدی روی صورتش بود.و البته... یک لبخند.
یک لبخند که روی ماسکش بود.نمی دونم چرا رو ماسکش یک لبخند بود.
اصلاً نمی دونم چرا ماسک زده بود.
نور سبز رنگی توی چشماش می درخشید.انگار می خواست از چشماش بزنه بیرون.
انگار می خواست فوران کنه و همه جا رو به تسخیر خودش در بیاره.
یه تیکه موی طلایی از گوشه ی ماسکش بیرون زده بود.
اون...اون یه انسان معمولی نمی تونست باشه.
شاید...اون...یه فرشته بود.
اما به هر حال، اون فقط یک رویا بود.
دومین بار هم تو خواب دیدمش.
دیدمش که که به میله ی برق تکیه داده و داره با خودش یه چیزایی رو زمزمه می کنه.
یه چیزایی مثل این: لعنت بهت...چرا اینجوری شد...همه چیز کاملاً عادی بود...همه چیز داشت خوب پیش می رفت...ولی تو همش رو خراب کردی...لعنت بهت...تامی اینیت
تامی اینیت کیه دیگه؟ چرا اون داشت اینارو می گفت؟ مگه اصلاً اون...
ای بابا! اینجوری که نمی شه...باید برای اون یه اسم درست و حسابی انتخاب کنم.
بذا ببینم...اون یه ادمه که هودی سبز می پوشه...ماسک لبخند می زنه...و منم اونو تو یه رویا دیدم...
امممممم...فکر کنم اگه بهش بگیم رویا خوب باشه.
درواقع، "DREAM"
اسم خوبیه.بایدم باشه.اخه اون فقط یک رویاست.
سومین بار هم توی...نه. سومین بار رو دیگه تو خواب ندیدمش. اون رو توی یوتیوب دیدم.
نمی دونم دارم چی می گم. اخه مگه می شه یه رویا بره تو یوتیوب؟ عجیباً غریبا !
اما به هر حال. دیدمش که داره با چند نفر یه بازی شبیه دزد و پلیس می کنه.
دریم دزد بود و بقیه نقش پلیس رو داشتن. منظورم از بقیه یه مرد عینکی که جورج صداش می کردند ،
یه مرد که به سرش یه سربند سفید بسته بود و بهش سپنپ میگفتند و یه مرد که سوییشرت سیاهی
تنش کرده بود.
در کمال تعجب ویو ها و لایک های ویدیو بشدت بالا بودند.
چجوری دریم می تونست انقد خوب ویدیوهاشو درست کنه؟
اخه...اخه اون فقط یک رویاست...
ساعت یک نصفه شبه و می خوام برم بخوابم.
امیدوارم دریم شب بیاد تو خوابم.
خیلی براش ذوق زدم.
اخه اون دیگه الان یه ادم...نه یه فرشته ی مشهوره
پتو را روی خودم کشیدم و منتظر ماندم تا دریم بیاد به خوابم.
_ وایسا ببینم...تو دیگه کی هستی؟...تو دریمی!؟...نه تو دریم نیستی...تو ...