سلام ایرانبانو مادر ما. میدانم که دلت خون است. باور کن که دل من هم شرحهشرحه است هر روز که صدای پاتکها را در صبحها و شبهنگام میشنیدم از درون میگریستم و بغضی در گلویم مینشست.

بشکند دستی که شبهای پرستاره و زیبای تو را و خواب آرام مردمانی را ناآرام کرد.
بمیرد کسی که بخواهد خاک تو را ویران کند.تو عشق منی همهی دارایی من و مردمان منی. ای عشق دوستت دارم. ای عشق قلبم روحم وجودم به فدای ویرانههایت.
فدا بشوم مردمان عاشقت را. همانانی که نگذاشتند شرحهشرحه کند دشمن تو را . و خاکت را سرمهی چشم و مهر پیشانی میکنند .
ای گربهی ملوس نشسته بر نقشهی تاریخ . مطمئنم چون پلنگ سیاه تمام کفتارهای بی نسب را دریدهای، تا بدانند تو شیر ایستاده واقعی نشسته در پهنه نقشهی ما هستی.
این مدت شبها آرامش نداشتم و تازه فهمیدم هیچ عشقی عشق وطن نیست .

همهی تپیدنها در برابر تپیدن برای تو تا به حال تپیدن نبوده .
همهی بغضها در برابر بغضی که برای توست فقط یک نمایش بوده.
ای خاک آبا و اجدادی، ای میراث کهنم، ای تمدن هزاران ساله ای خاکت قدمگاه آدم تا خاتم . من تو را آرام پر صلابت میخواهم.
همهی بیابانهایت همهی کوههای بلندت را ، همهی رودخانههای پرآب یا خشکت را . همه آبادی و ویرانیات را میپرستم.
همه زیبایی و زشتیات را . خودت را . بودنت را. نفس کشیدنت را. شبها و روزهایت را. خودت را خودت را جدا از هر چه داری در قلب من است . قسمتی از روح من است. هویت من است نقشهی راه من است.

اکنون که آسمانت آرام گرفته بعد از چند روز پرالتهاب. میخواهم بگویم : بانوی آب و آینه، بانوی کویرهای پرستاره بانوی سیستان و خوزستان. بانوی شمال سرسبز . بانوی خزر و خلیج فارس. بانوی فلات ایران، دامانت پاک از هر ناپاکی و آلودگی. دامانت آراسته به هر زیبایی و آرامش که تو لایق بهترینهایی.
باور بکن این مدت در چهرهی همه غباری از غم نشسته بود گویای کسانی که مادر دردمند دارند. مادر کتک خورده. مادر متین تجاوز شده.
من برای آرامشت چه کنم؟ گریه کنم ؟ شعر میگویم قصه مینویسم. اصلن هر چه کلمه هست بسیج میکنم تا حق تو را ادا کنند . چه کنم تو بگو مادر. من هیچ نمیدانم.

کجایت را آب و جارو کنم. میخواهی موهایت را شانه بزنم؟ میخواهی برای دردهایت سینهام را پاره کنم. میخواهی روضهی تنهایی و غربتت را در عالم سر دهم.
میخواهی همهی دریاها را اشک بریزم برای فرزندانت که در خاک و خون افتادند و در ترس و وحشت نامت را را صدا زدند.
بهترین آوازها آوازی هست که برای تو و مردمانت خوانده شده .
ای آغوشت گهواره خردسالی تا مرگم. کجا بهتر از خاک تو که در آن سر به زمین گذارم و بمیرم. این آرزوی من است.
مادر مادر ای مام وطن .من را ببخش. من باید تا اکنون مرده بودم با دیدن بیتابی و زخمهایت. من را ببخش که زندهام.
دوستت دارم.


