نزدیک ساعت 10 شب بود
از روی تخت بلند میشم و گوشی رو روشن میکنم..
هیچ نوتیفی از تو نیست...
هر شب ساعت 10شب مسیجی با متن"شب بخیر قلب من" ازت دریافت میکردم..!
قشنگ یادمه..
کمی منتظر میمونم، تو سرم کلی حرفای قانع کننده میاد و با خودم میگم شاید کار داره!
شاید مهمون دارن!
شاید خوابش برده!
و کلی شایدِ دیگه....
ساعت 10:30میشه و دوباره گوشیو چک میکنم..
بازم خالیه خالیه...
این بار نمیتونم صبر کنم و شمارتو میگیرم
"مشترک مورد نظر خاموش می باشد."
دوباره میگیرمت
"مشترک مورد نظر خاموش می باشد."
عصبی میشم و گوشیو به سمت جلو، بدون اینکه بفهمم قراره کجا بیوفته پرت میکنم...
صدای شکستن شیشهی میز سکوت خونه رو به هم میزنه..
چند ماهیه که میگیرمت و خاموشی!
سیگارمو روشن میکنم و همونجا بغل تخت رو زمین دراز میکشم..
این بار قطره اشکام از اسارت چند ماهه دراومده و سرازیر میشن...
چشمامو میبندمو یه فاتحه برات میفرستم:))