Mani·۳ روز پیشآخرین عکس..لامپ را خاموش و چراغ مطالعهی کهنهام که رنگش بخاطر خاکِ نشسته بر رویش مشخص نبود را روشن میکنم و فنجان قهوه را گوشهای میگذارم....سراغِ دف…
Mani·۷ روز پیشهنوز در قلبم میتپی.شاخه گلای رز رو که تودستمن، مرتب میکنم وزنگ آیفونو میزنم...در نصفه و نیمه باز میشه..مامانت میاد بیرون..با چشمای بی روح و کمی پف کرده از دری…
Mani·۸ روز پیشکالبدی که از جسمش هم زخم میخورد..من یک مجرم هستم.یک مجرمی که آزارش صدها بار اما به یک نفر فقط میرسید!یک نفری که تنها تکیهگاهش من بودم..ولی من چه کردم؟با تمام توانم اورا پس…
Mani·۱۰ روز پیشحافظهی پر..حافظه ام پر شده است و جایی برای چیزهای دیگر نیست..پر از تو است..و دیگر نمیتوانم چیز دیگری داخلش بریزم، اگرچه بریزم هم خود به خود پاک میشوند…
Mani·۱۱ روز پیشدیوانه خطابم میکنند.!لب دریا بودیم..دست هایش را طوری محکم گرفته بودم _انگار که قرار است بدزدنش_داشتیم قدم میزدیم..سکوتمان را دوست داشتم..و تنها صدای موج ها بود…
Mani·۱۲ روز پیشعشقِ جنون آمیز..صدای فریاد هایش آزارم میداد ولی در عین حال برایم لذت بخش هم بود!اما برای لذت بیشتر دهانش را هم بستم.نگاهم میکرد با چشمانی پر از التماس و چا…
Mani·۱۲ روز پیشحضورت در سرمدستم را لابه لای موهایت حرکت میدهم..و دست دیگرم زیر سرت است..دستم خشک و بی حس شده و تو میپرسی که دستت اذیت نمیشود؟و با گفتن "نه" درد بعدش ر…
Mani·۱۳ روز پیشهیچی یادم نمیاد.من کی ام؟یادم نمیاد. البته انتظاری هم ندارم یادم بیاد! خیلی وقته از اولین قرارمون میگذره...... بعد اولین قرار،من دیگه منِ سا…
Mani·۱۳ روز پیشایده ای برای عنوان ندارم.نزدیک ساعت 10 شب بوداز روی تخت بلند میشم و گوشی رو روشن میکنم..هیچ نوتیفی از تو نیست...هر شب ساعت 10شب مسیجی با متن"شب بخیر قلب من" ازت دری…
Mani·۱۴ روز پیشفراموشی..پرسید: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تیکه از نیمرو نمک پاشیدم گفتم: چه سوال سختی ...!گفت: به هر حال سوال مهمیه برامنشسته بودیم تو فضای باز…