Mani·۵ ساعت پیشتوهم..با یک کابوس از خواب میپرم...دستم احساس خشکی میکند.سرم را برمیگردانم و پشتم را نگاه میکنم..با دستش دستم را محکم گرفته و در خواب عمیقی فرو رف…
Maniدرسرزمین نوشته های رنگی·۱۰ ساعت پیشپرتگاه..تمام راه را بی وقفه در فکرش بودم..بطور مداوم در ذهنم مرور میشد، نه یک چیز، نه دو چیز؛همه خاطرات!راهم تمام شد و به لبه پرتگاه رسیدم...راهم ت…
Mani·۱۲ ساعت پیشتمامِ من.میتوانستماما نمیخواستم.میتوانستم فراموشش کنم؛چند باری هم تصمیم گرفتم راجبش...تصمیم جدی!ولی...ولی چه کسی میخواهد بهترین روز،بهترین اتفاق،بهت…
Mani·۱ روز پیشفکرهای بیهوده^یه کاغذ از لابهلای کتابام ورمیدارممیزارمش روی میز و شروع میکنم به تیز کردن نوک مداد با ساییدنش رو گوشهی کاغذ.بعدِ یکم فکر کردن و کلی خط خ…
Mani·۲ روز پیشدیوانگیام حد ندارد.گفت میخواهم برومگفتم اگر ببندمت چه؟ریز خندید و زیرلبی گفت:دیوونهمن هم همراهش خندیدم..الان هم میخندم!ولی نمیدانم او چرا پاهایش را محکم میکوب…
Mani·۲ روز پیشعاشقِ مرده.بلاخره میبینمش،زیباییاش برایم غیرقابل توصیف است، استایلش عوض شده، حتی رنگ موهایش..!همیشه رژ تیره میزد الآن ولی قرمز جیغی بر لب هایش بود..ت…
Mani·۲ روز پیش[تو]️تو یه کافه کوچیک نشسته بودیم..موضوع بحثمون فراموش کردن بودیکیشون گفت تو فراموش کردن چطورین!؟چن تاشون گفتن که نمیتونن..و کار خیلی سختیه، و…
Mani·۲ روز پیش#دلتنگیهنوز گاهی لست سینش را چک میکنم...انلاین است...دستم میرود سمت تایپ"دلم برات تنگ شده"ثانیهای نمیگذرد... زود پاکش میکنم..قبلا همهی جزئیات رو…