Mani
Mani
خواندن ۱ دقیقه·۱۷ روز پیش

دیوانگی‌ام حد ندارد.

گفت میخواهم بروم
گفتم اگر ببندمت چه؟
ریز خندید و زیرلبی گفت:دیوونه
من هم همراهش خندیدم..الان هم میخندم!
ولی نمیدانم او چرا پاهایش را محکم میکوبد زمین و گریه میکند!
مگر نمیدانست دیوانه‌ام؟

ویرگولعشقدیوانگی
^نوشته های یک سایکو^
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید