مقدمه:
بسیاری از ما با وابستگی بیمارگون (عشق بیمارگون) بزرگ شده ایم و ان را از کودکی و در رابطه با والدین اموختیم. والدین به ما می گفتند مطیع باش تا عشق مرا دریافت کنی . زندگی نزیسته مرا جبران کن و ابروی من در جمع باش. تو ویترینی باش که نشان دهد من ادم درستی هستم. در این الگو، نیازها و خواسته های خودمان را نادیده گرفتیم تا دوست داشتنی باشیم. به ساکت بودن و انزواگزین بودن ما ، برچسب زیبایِ سربه زیری و بچه خوبی بودن زده اند ؛ درحالیکه لازم بود بازی کنیم در این بازی ها و ارتباط با همسن ها ، درک و همدلی ، جرأتمندی ، رقابت سالم و ... یاد بگیریم . گاهی زورگویی و حرف های بی منطق بزرگتر ها را به اسم احترام ، بی چون چرا قبول کرده ایم. برای همین است بسیار دیکتاتورها را گاهی ستایش میکنیم. در این الگو معمولا ما باید مطابق میل دیگران باشیم و در ذهن ما اینست نکند اشتباهی کنم و دیگران ترکم کنند و همواره فداکاری ها و از خودگذشتگی های زیادی برای دیگران می کنیم تا مورد توجه و تایید او باشیم. گاهی کنترل بسیار زیادی روی شخص مقابل داریم و رفتارهای او را شکاکانه تعقیب و بررسی می کنیم تا مطمئن شویم او ما را رها نمی کند. شخص مقابل ممکن است اسیب های زیادی به ما بزند و در انتها بگوییم چرا با وجود این همه محبت و توجه من او به من اسیب می زند . وقتی به رابطه پایان می دهیم تا مدت ها درگیر این موضوع هستیم که چرا رها شدیم و هنوز منتظر عشق او می مانیم همچون دوران کودکی که منتظر عشق پدر و مادرمان بودیم و با کوچکترین اشتباه حس گناه داشتیم می خواستیم الگو و. ویترین ان ها باشیم.
رهایی از الگوی عشق بیمارگون:
1- وقتی می خواهند از نیازها و خواسته های خود چشم پوشی کنی تا تو را دوست بدارند. برای دوست داشتنی بودن تلاش نکن. این احساس ناکافی بودن که تو را مجبور به این خودگذشتگی های مدام می کند را در این لحظات درون خود تشخیص بده و با یاداوری اینکه اکنون یک بالغ هستی اجازه نده این احساس تصمیم بگیرد خود را غیرمنطقی فدای دیگری کنی.
2- خودتان را جرأتمندانه ابراز کنید. برای مثال:
اگر لازم است بگویید امروز کمی خسته و بی حوصله هستم بهتر است درمورد مسئله پیش امده وقتی حال هر دوی ما بهتر بود صحبت کنیم و این به معنی دوست نداشتن تو یا اهمیت ندادن به تو نیست.
اگر لازم است بگویید ظرفیت من برای مسئولیت پذیری امروز انجام چه کارهایی هست و صرفا چون دوست ندارید دیگران ناراحت نشوند بیش از ان مسئولیت قبول نکنید.
اگر لازم است بگویید بابت اینکه سینما نمیریم بیرون نمیریم ناراحتم و حس می کنم برای تو مهم نیستم.
و...
صحبت های یکدیگر را بشنوید و برای ان ها راه حلی پیدا کنید که نظر دو طرف و خواسته دو طرف در نظر گرفته شود (حل تعارض - ارتباط بالغانه)
3- به جای سرزنش خودتان ، رفتار دیگران را فقط ناشی از ناکافی بودن خودتان ندانید. درست است ماهم ممکن است نقص هایی داشته باشیم اما همه ادم ها نقص دارند و هیچکس کامل نیست. باید بپذیریم رابطه با ادمها ، ارتباط با نقص های ان ها ، خواسته های آنها و دنیای دیگری هست و لزوما ما نباید کامل باشیم یا بخش مثبت خودمان را نشان دیگران دهیم. دیگران باید ما را با زخم هایمان و رنج ها و خواسته های ما بپذیرند. رابطه خیابان دو طرفه ای است که گاهی پله ای برای رشد همدیگر باشیم و گاهی باید بهم حس امنیت بدهیم که با نقص هایمان پذیرفته شده ایم.
4- به کمک درمانگر می توانید به گذشته خودتان بروید ریشه این احساس و رفتارهای خود را بشناسید ان را بهبود دهید و مهارت های لازم را یاد بگیرید