میدونین چی بدتر از زندگی کردن با پدربزرگه؟ زندگی با پدربزرگی که هنوز فکر میکنه پول فقط به درد خرید نون و ماست میخوره! پدربزرگ من یه جورایی فسیل متحرکه، همیشه یه کیف کوچیک دستشه پر از اسکناسایی که انگار از موزه درآوردن.
یه روز رفتم خونش، دیدم نشسته رو مبل و چهرهش عین اون موقعاست که اینترنت قطع میشه. داشت گوشیش رو نگاه میکرد و انگار داشت باهاش دعوا میکرد.
پرسیدم: چی شده پدربزرگ؟
اونم با یه لحن دراماتیک گفت: این برقیا دیگه قبض نمیارن! پیامک میدن. از کجا بدونم چقدر باید بدم؟ اصلاً چطوری باید بدم؟
گفتم: پدربزرگ، دنیا رفته تو فاز دیجیتال. دیگه همهچی آنلاین شده.
اونم یه نگاه انداخت که انگار دارم بهش میگم برو مریخ زندگی کن. گفت : با گوشی؟ من فقط با این گوشی حرف میزنم، نه پول میدم!
یعنی اون لحظه احساس کردم نقش اول یه فیلم کمدی - تراژیک شدم. گوشیش رو گرفتم و شروع کردم به توضیح دادن: ببین، یه اپلیکیشنه. این شمارهها رو وارد میکنی، بعد پولت رو از حسابت کم میکنه.
اونم اخم کرد و گفت: از کجا معلوم پولم رو هاپولی نکنن؟
دو ساعت باهاش جنگیدم، انگار که دارم غول مرحله آخر یه بازی رو شکست میدم. آخرش قانع شد. وقتی بالاخره اولین قبضش رو پرداخت کردیم، گوشی رو نگاه کرد و گفت: همین؟ تموم شد؟
گفتم: آره، تموم شد.
اونم خندید و گفت: پس مثل اینکه اون کیف اسکناسها را باید بندازمش دور
چند هفته بعد رفتم خونش. دیدم قیافهش شبیه کساییه که تو لایو اینستاگرام قراره خبر خوبی بدن. پرسیدم: چی شده پدربزرگ؟
اونم گفت: آرش، اون اپلیکیشن که یادم دادی خوب بود، ولی پسرعموت یه چیز بهتر پیدا کرده. پرداخت مستقیم!
من: پرداخت مستقیم؟ شوخی میکنی؟!
اونم گفت: نهبابا! قبضا خودشون پرداخت میشن. فقط نشستم چای خوردم، پیامک اومد که پرداخت انجام شد!
اون لحظه حس کردم دنیا داره جاهای جالبی میره. پدربزرگ من که تکنولوژی براش دشمن شماره یک بود، حالا شده استفاده کننده از قابلیت پرداخت مستقیم.
با خنده گفتم: پدربزرگ، داری از من مدرنتر میشی!
اونم گفت: حالا تو از من یاد بگیر چطور زندگی رو ساده کنی!
خلاصه، اینجوری بود که جنگ نسلها تبدیل شد به صلح نسلها. و خب... پدربزرگم حالا از همه ما جلوتره. 😄
یه نکته را هم بگم اون جمله اول پست یه شوخی بود. خیلی هم زندگی با پدربزرگ خوبه 👨🦳❤️