Roghayeh
Roghayeh
خواندن ۱ دقیقه·۱۹ ساعت پیش

شبی به بلندای اسمان🍉⁦❤️

بوی یلدا را حس می‌کنی؟

به انتهای خیابان آذر نزدیک می‌شویم

و باز هم مانند هر سال منتظر قرار های عاشقانه پاییز و زمستان...

شب عشق بازی برگ و برف...

پاییز چمدان به دست ایستاده وقت خداحافظی است

گریه ی آسمان عزم رفتن را زیباتر میکند

خدا نیز میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست....

کاسه ای اب میریزم پشت پایش

سفرت بی خطر مسافر روزهای رنگارنگ

و اما چه لحظاتی سپری شد، بارانی و همچنان سرد

با یک لیوان چای دلچسب تر از همیشه مگر نه؟غیر از این است؟

فصلی به رنگ زرد و نارنجی که با لباسش زمین را از برگ آکنده کرده است

نوبت تو هم با یلدایی هیجان انگیز و پرشور به پایان می‌رسد

همان شبی که با داستان های قدیمی و نوستالژی مادربزرگ جذاب تَرَش میکند

هندوانه ای که به دست پدر شیرین تر از قبل می‌شود ،اناری که با دستان مادر سرخ تر میشود

و ما؟ ما هم در اتاق آماده ی امتحانات میشویم شایدم در گوشه ای از سفره پر خوری هایی که همتا ندارد

همگی زیر کرسی می‌گوییم و میشنویم و فالی از حافظ باز میکنیم دیگر همه چی تکمیل تر خواهد شد

آری شبی به رنگ سرخ و سیاه

و برای تو ای عزیز تر از جانم آرزومندم لبخندت به بزرگی هنداوانه و سرخی لُپ هایت همانند انار باشد ، بگو و بخند و شاد باش همان گونه که پاییز را با خوشی به سر گذاشتی زمستانت نیز این گونه باشد

#یلدای دوست داشتنی >>>>

دوست داشتنیهیجان انگیز
نوشتن اما! تقدیرِ دست های بی رمقِ ما بود....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید