ویرگول
ورودثبت نام
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
ورق کاهی ( سعیده مظفری )هیچ‌کاره، علاقه‌مند به نوشتن
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

ورق‌های گمشده۳

ورق‌های گمشده۳

شش سالی می‌شود که توی ویرگول می‌نویسم. منتها از وقتی بچه دار شده‌ام مثل قبل فرصت پرسه زدن و خواندن متن دیگران را پیدا نمی‌کنم. فقط سُک سُکی می‌کنم و متن‌های خودم را منتشر می‌کنم. بارها شده به خاطر نخواندن نوشته‌های دیگران خودم را سرزنش کرده‌ام اما این بار اگر خدا قبول کند توبه‌ام راستین است!

بعد از خواندن کتاب لوازم نویسندگی جداً متحول شده‌ام.( لامصب همه‌ش درسه!)

- جماعت‌گرایی و خلوت گزینی دو ضرورت غیرقابل بحث و انکار در کار نویسندگی‌ست؛ دو ضرورت متضاد و مکمل. بدا به حال دوستدار نوشتن، اگر در ابتدای راه، مغلوب یکی از این دو صفت یا خصلت شود، یا متظاهر به یکی از این دو، ویا شیفته‌ی یکی. او را از دست رفته بگیر! نه مردم گریزان خلوت‌نشین می‌توانند نویسندگانی قدرتمند شوند نه جماعت طلبان خلوت‌گریز.

نمی‌دانم چرا هرجای این کتاب را باز می‌کنم فال من می‌افتد به نویسنده نشدن!

هنوز فرصت برگشت هست و من می‌خواهم برگردم به آغوش جمع.

از همین جامعه‌ی بزرگ علاقه‌مندان به نویسندگی شروع می‌کنم. حالا هر وقت خدا قسمت کرد از خانه بیرون بروم و چهارتا موجود زنده ببینم، سراغ بقیه هم می‌روم.

نادر ابراهیمی یک جای دیگر نوشته:

- این واقعاً تعجب‌آور است که می‌بینیم بعضِ آقایان و بانوان، تمایل حاد خود را به نوشتن ابراز می‌دارند، اما زمانی که زندگی‌شان را می‌کاویم، اندکی هم می‌کاویم، می‌بینیم که یک مسیر را، با اتوبوس یا تاکسی یا شخصی، یک عمر رفته‌اند و بازگشته‌اند، رفته‌اند و بازگشته‌اند، و می‌بینیم که اهالی محله‌شان را، بقال‌ها، عطار‌ها‌، پینه دوزها، نانواها، قصاب‌ها و ماست بندهای محله‌شان را نمی‌شناسند، با آن‌ها هرگز گپ‌‌های دلنشین نزده‌اند، یا رفتگر محل خود رفاقتی ندارند و باز هن می‌خواهند نویسنده بشوند. چه اصراری‌ست، هیچ معلوم و مشخص نیست.

جالب است که در موارد بسیار، وقتی به ایشان می‌گوییم:« باید با مردم در آمیزید؛ سرچشمه‌ی نوشتن مردم‌اند. گدایان، ولگردان، نمکی‌ها، کارگران یدی، پاسبان‌ها، کارمندان، تاجران، سربازها، مطربان دوره‌گرد شب‌های عید.»

بلافاصله می‌گویند:« متأسفانه هیچ فرصتی برای گذراندن با این‌ها نداریم.»

و یا بحث بسیار کهنه و مبتذلی در باب اینکه« چه کسانی مردم‌اند و چه کسانی مردم نیستند» آغاز می‌کنند و به آنجا می‌رسند که« دوست ‌داشتن مردم به معنای زیستن با مردم نیست.» و یا حرفی، حتی، روشنفکرانه‌تر از این:«برای مردم، اما نه با مردم.»

به نظرم جذاب‌ترین رمان‌ها هم از زندگی همین مردم به‌ وجود آمده‌ است.

دست بر قضا، همین که داشتم تلاش می‌کردم ضعف ارتباطم با مردم را با خواندن متن‌های دلی‌شان، جبران کنم؛ به متنی برخورد کردم.

متن زندگی‌نامه‌ی خودنویس کاربری که خیلی کنجکاو بودم بدانم کیست.

زندگی‌نامه را که خواندم فهمیدم بله، واقعاً من چقدر از زندگی واقعی مردم دورم و با آن ناآشنا.

پیشنهاد می‌کنم بخوانید. بهتان قول می‌دهم که زندگینامه‌ی یک شخص دهه چهلی برای هرکسی جذاب است.

قسمت اول

https://vrgl.ir/uUglM

قسمت دوم

https://vrgl.ir/0to72

قسمت سوم

https://vrgl.ir/coTvl

قسمت چهارم

https://vrgl.ir/3msAf

قسمت پنجم

https://vrgl.ir/t391w

قسمت ششم

https://vrgl.ir/8yoZs

قسمت هفتم

https://vrgl.ir/hNOVe

قسمت هشتم

https://vrgl.ir/dXCOb

قسمت نهم

https://vrgl.ir/nOZhh

قسمت دهم

https://vrgl.ir/KyhFO

#ورق_های_گمشده

#ورق_کاهی

آدرس ایتا: https://eitaa.com/saidehnote

آدرس بله: @varaghkahi

✨🌿

ویرگولزندگینامهخاطرهنویسندگی
۹
۴
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
هیچ‌کاره، علاقه‌مند به نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید