AmirArlert
AmirArlert
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

از نو

نوشته پیشین
نوشته پیشین


A

سلام. هنوز موقع نوشتن به دلنشین ترین موجودی که در خیالم جا خوش کرده تکیه میکنم.


B

به یاد نیما
به یاد نیما


C

زیباترین فیلمی که تا به حال دیدم چیه ؟ تاحالا از خودم نپرسیده بودم

عروسی مردم چون کنار دلنشین ترین انسان جهانم دیدم

یا صوفی و دیوانه چرا که از نگاه کردن به قصه گفتن صوفی سرشار از خیال میشدم

اما لاتاری اولین فیلمی بود که من رو با احساس به جنس دیگر آشنا کرد و تا مدت ها در صدر علایقم بود

D

بهترین چیزی که الان میتونم بگم چیه ؟ خیلی از خودم پرسیده بودم

دقیقا جوونک دیروز و جوونه‌ی امروز چی میخواد از زندگیش ؟

اون دوست داره دنیا رو با همه طراوتش لمس کنه و بعد آروم ساعت ها رو به کارها و احساسات خوشآیند بگذرونه.

جوونه فکر میکنه چون تونسته چندتا قصه سر و ته دار سر هم کنه و چندباری تشویق بشه ، نوشتن براش همون کار خوش آیندیه که لحظه هایی با خاطرات عمیق می‌تونه باقی بگذاره.


E

شهر بازیچه دست آدماست . زندگی نامه ما دست کیاست ؟

عاشقانه ها کجا شروع میشن؟ اونجایی که زندگی به کام ماست.

قدیما عکس الان بود یا نبود ؟ شهر ما همیشه مبتلای ماست.

غم قصه از نگاه به غصه هاست. تو بگو گوشت به آهنگ چیاست؟

F

نامه ای به چندی بعد.

سلام ! یادته گفتی Program: uniformity $

ولی یادت نیست که گفتم فوری مهم : درس ، فوری: زبان ، مهم:کار

امیدوارم راحت راهتو گم نکنی💌

G

ممنونم که تا اینجا خوندی💫

برای من نوشتن یعنی حتی لحظه ای رو بی خیال نبودن

بنات نبات ایشونه ها :)
بنات نبات ایشونه ها :)




قصهنوشتنزندگی
جوان خامِ داستایفسکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید