Nazanin
Nazanin
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

طلسم قورباغه-قسمت اول

کی فکرشو می کرد یه بز سفید یه سری آدم رو گیر بندازه و بعد همون بز سفید باعث نجاتشون بشه!!!



***



اسم من جکه ۲۴ سالمه و عاشق ماجراجویی هستم. چند وقتی هست که در رسانه های مختلف مثل رادیو ، روزنامه و رایانه چیز های عجیب و مرموزی راجب جنگل سیبری به اشتراک گذاشته میشه. افرادی هستند که برای دیدن برکه ی معروف این جنگل به اونجا می روند ولی هیچ بازگشتی ندارند. البته چند وقتی هست که دیگه هیچ کس حتی نزدیک اون جنگل هم نمیشه چه برسه به احمقی که بخواد جون خودش رو به خطر بندازه.

من احمق نیستم ولی دوست دارم حقیقت هارو کشف کنم اصلا می دونید چیه، شجاع بودن یه شرط داره اونم اینکه جونتو بذاری کف دستت و بری سراغ ماجراجویی...

ماجراجویی من هم همینطوری شروع شد. صبح جمعه بود. حدود ساعت ۶ با دوستم لوکاس تماس گرفتم. البته لوکاس فقط دوستم نیست، اون شریک همه ی ماجراجویی هام و خرابکاری هامه.

- آماده ای پسر؟

- آره حاضرم.

من و لوکاس ماجراجوییمونو شروع کردیم. البته قبلش رفتیم خونه ی هِنری تا کلید کلبه رو ازش بگیریم.




این داستان ادامه دارد....

ماجراجوییبز سفیدجنگل
اینجا پر از داستان های خفنه👻💫با لایک و فالو ازم حمایت کنید🙏
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید