🖤😈#@sarzaminedastan@#😈🖤
🖤😈#@sarzaminedastan@#😈🖤
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

داستان گربه سیاه ( فصل۳)

۶۶۶
۶۶۶

اما گوشی از دستم افتاده بود و هیچ مدرکی برای ثابت کردن اینکه دوستم رو اون زنه یا هر چیزه دیگه ای کشته نداشتم. برای همین دوباره برگشتم و گوشی رو برداشتم و خیلی سریع برگشتم سر دوربین ها و دیدم دوستم پشت صندلی نشسته و داره دوربین هارو چک می کنه . اینه یک کابوس طولانی بود . اون از دکتر الکس و راننده ماشین که مردن اینم از دوستم که مرده بود اما الان زنده است.

دوستم هیچی یادش نبود فکر می کرد من دیونه شدم . توی گوشیم هم هیچ فیلمی نبود و حتی دوربین های مدار بسته هم هیچی ضبط نکرده بود .

دوباره صدای در اومد و تصویر دوربین جلوی انباری هم قطع شد . در رو باز کردیم و دیدم همون گربه جلوی در ایستاده و این دفعه یک علامت به دهنش بود: 🏥🚷

منو دوستم ترسیده بودیم که دوستم گفت بیا در مورد این اتفاقات تحقیق کنیم. توی اینترنت در مورد این بیمارستان تحقیق کردیم دیدیم این بیمارستان روی یک قبرستون قدیمی ساخته شده. ترسیده بودیم که یهو..........

این داستان ادامه دارد ...........😈

لطفاً دنبال کن❤️🌹


داستانگربه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید