LIB-
LIB-
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خلاصه ای از روز های بعد فینال عجیب

فینالمون دوشنبه بود.درسته،ما به فینال رفتیم!اما فینال رو به خاطر اشتباهای مکرر داوری که به نفع تیم حریف بودن و روحیه بدمون باختیم.مدال نقره..؟ ما حقمون طلا بود!

البته خب میشه گفت که مفید تا حالا به اینجا نرسیده بوده،پس یه جورایی خوشحال کننده ست که یه مقامی اوردیم و عکسمون چاپ شد.

به هر حال..

من به شخصه هنوز تو شوکم که انتخاب شدم و به تمرینای استانی میرم.اولین تمرینمون همین چهارشنبه ای بود که گذشت،و یکی از ترسناک ترین تمرین های عمرم بود.مربی سختگیری داشتیم و یه جورایی برترین بازیکنای منطقه با کلی تجربه اونجا بودن و خیلی جو ترسناکی بود.

من نتونستم بازی همیشگیم رو به نمایش بذارم و عجیب بازی کردم،ولی به هر حال فکر کنم بتونم تا دوشنبه حلش کنم و انقدر استرس نگیرم.اونجا من بودم و س.م و زی.ک و زه.ک (دوقلو ان:)) و ب.ح، چون کاپیتانمونم نبود که یکم روحیه بده،هممون نابود بودیم و مثل پنج تا جوجه اردک پشت سر هم می رفتیم و می اومدیم.

من اونجا با دونفر دوست شدم و اخرش یکم حالم بهتر شد و به خاطر همین یکمم خوش گذشت.

خلاصه که شنبه امتحان علوم دارم که دوتا امتحان رو باهم میگیرن و قراره نابود بشیم،اما روزای امتحان خوبن چون میری امتحان میدی و برمیگردی خونه.خوش میگذره.

چند روزه دارم با حرف مردم سر و کله میزنم.همین یک سال پیش بود که بهم میگفتن بی اعتماد به نفس و ساده،و الان که یکم اعتماد به نفس گرفتم بهم میگن مغرور ..و این واقعا عجیبه که خودشون باعث شدن اما هیچ ورژنی از من برای هیچ کس قابل قبول نیست:|

ولی به هر حال..چند روز خوب رو پشت سر گذاشتم و میدونم که قراره بهترم بشه.
مرسی که خوندین3>

مدرسهوالیبالاعتماد به نفس
With pain , it looks more interesting
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید