
داستایوسکی باز هم در شاهکاری دیگر، اقدام به بررسی انحراف رفتاری دیگری میکند. نام عشق نهادن بر سلطه، تحقیر و تحکم و تبرئه کردن خویشتن. مرد داستان تا آخرین لحظه درگیر صدور رای برای متهم کردن یا نکردن خویش است و نازنینی که از دست میرود و منتظر این دادگاه درونی نیست. پیام مهم قصه داستایوسکی این است، گاهی هدیه دادن عشق،حتی واقعی، بعد از رفتارهای وحشتناک نیز کافی نیست و حتی دیر است.

سایههای موازی اما، فیلمی است که با اقتباس از این داستان ساخته شده است و به خاطر فشار پروانه نمایش خودکشی نازنین حذف میشود و نازنین قصه سعید عقیقی مجبور به ترک خانه میشود، ولی باز هم درود به اصغر نعیمی که با وجود این تغییر عظیم باز هم فیلم را میسازد و چه بهتر که میسازد شاید روزنه امیدی برای تغییر در دل آدمی باقی بماند و در آخر شعر بینظیری که دکلمه میشود که همان پیام داستیوسکی است:
شاید که عشق هدیه ابلیس است
اندوه اگر سزای وفا باشد
شاید اگر شکوفه نومیدیست
شاید که مرگ هستی ما باشد
شعر از زنده یاد نصرت رحمانی