SAJDAD
SAJDAD
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

نگار؛صفحه دوم:بریم عقب تر

صدای گریه های پر از ترس یه دختر تو جاده های بیرون شهر به گوش میرسه،شبیه زوزه های باد معلق،ترسناک، و برای فرار از مرگ

بریم عقب تر

صدای هم زمان نفس نفس های دختر ۱۱ ساله و کلیک های رعب آور دکمه چراغ قوه ها،چکمه ها به دنبال دختر بچه

بریم عقب تر

روستا پر از بوی گوشت تن بچه ست

بریم عقب تر

یه صف پر از پدر و مادر؛بچه زیر بغل،بدون ذره ای روح در حالت صورتشان،بی خنده،بی جان

بریم عقب تر

التماس مادر با چشم های پر از گریه،دستها با ترس و لرز روی دهان نوزادان،کوچه های تاریک پر از پاسبان خشمگین،به دنبال نوزاد با سگ های تجسس

بریم عقب تر

بلندگو های روستا تنها دلیل بالا آوردن سر بود؛کد‌خدا دستور تولید مثل میداد به جفت ها،کم کم آدما رو با اکوی بیشتر وحشت زده کرد

بریم عقب تر،بریم عقب تر

بریم اونجایی که گره کور شد اما دندون ها شکسته بود،اونجایی که تن می خارید و ناخنی نبود

بریم عقب تر

سفره خالیه،نونی نمونده؛زن و مرد گرسنه ان ولی غذایی نمونده

بریم عقب تر

کل انبار روستا شد شام یک شب اهالی

بریم عقب تر

نونوا از تنور دیگه چیزی در نمیاره،تنور خالی از آتیشه؛یعنی آدما دیگه گوشتی ندارن که بسوزن..نونوا تو فکر آتیش جدید تر

بریم عقب تر

اونجا که کشاورز نانجیب،تیغ کاشت به جای گندم.....






روستانگارداستانفلش بک
برای من کتاب خواندن،وقت گذراندن با یک دوست است..:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید