به طور اتفاقی با صفحه ای از کتاب «هنر»، اثر دکتر علی شریعتی مواجه شدم. که در آن صفحه این ادعا مطرح شده بود که :
[[ انسان ذاتا شوق به جهان برتر دارد. و بیزاری از این عالم ( زیرین ) و اشتیاق به عالم زبرین در نهاد بشر گذاشته شده ]]
اما به اعتقاد من چنین نیست! بلکه:
میل به وجود جهانی دیگر که به عنوان «« عشق به جهان برتر »» تعبیر می شود، ناشی از بیگانگی با این جهان است، نه یک میل فطری به جهانی برتر.
چون انسان ، در این این جهان با مسائل لاینحل محاصره شده است، مثل چیستی جهان، خدا، خود، چیستی تکلیف، روح ، جاودانگی ، دین و هزاران مسائل دیگر...، پس امیدوار می شود به جهانی برین.
در این بعد هستی، انسان هیچ چیز را حقیقتا درک نکرده است (حتی اشیاء) و این بیگانگی با جهان، اشتیاق به فرار از آن را فراهم می آورد. و نه ميل فطری به جهانی برتر.
اگر جهان دیگر هم مجهول باشد، چیستی آن، چرایی ما در آن، چیستی خودمان و همچنان هزاران مسائل برجا باشند، باز هم میل به رفتن از آن را داریم. و معتقد خواهیم شد که جهانی برتر از آن وجود دارد.
{ بعلاوه اینکه: رنج هم عاملی بسیار نیرومند در تشکیل اعتقاد به جهانی برتر است. }
پس شاید بیگانگی اگزیستانسیالیستی است که میل به جهان دیگر را ایجاد می کند، { نه ميل فطری و نهادینه شده در ذات بشر به جهانی برین. (که دکتر علی شریعتی مدعی آن است.) }
محمد عرفان نوحهخوان ?️?