این روز ها با خودم زیاد فکر میکنم اینکه هستی در زندگی ام چقدر این روز ها را قشنگتر کرده و قابل تحمل تر .... یک جور انگار به زندگی ام رنگ دادی قبل از تو همه چیز برایم خاکستری بود، هیچ انگیزه ای برای ادامه این روزها نبود . در طول روز لحظه شماری میکنم تا وقتش برسد زنگ بزنم همینکه صدایت در گوشم میپیچد تمام دنیایم رنگی میشود و دیگر خبری از آن دنیای خاکستری رنگ که پر از ناراحتی و زشتیه نیست. انگار ارتباطم با آن دنیای زشت قطع میشود.
برای ساعاتی احساس خوشحالی و خوشبختی میکنم شادو سرخوش میشوم حتی اگر در بدترین حالت باشم ، صدایت حرف هایت خنده هایت همه شان کاری میکنند که تمام بدبختی هایم را از یاد ببرم . به همین خاطر دلم نمیخواهد هیچوقت مکالمه ام با تو تمام شود ، اما من به همان کم هم راضی ام تو باش ، مهم نیست یک دقیقه صحبت میکنیم یا ساعت ها مهم این است برای لحظه ای آن صدای پر از آرامشت را میشنوم .
وقتی فکر میکنم که هستی انگار محکم مرا در آغوش گرفته ای ، خیالم راحت میشود. خدا را شکر میکنم برای بودنت و حالا یک چیزی در این دنیا ارزش زندگی کردن دارد ....
رها رادمهر _