دیشب از یک خیابان میگذشتم. در میان راه، پسرکی را دیدم. فکر نمیکنم سن او بیش از ۱۶ سال بود. گاری اش کنارش بود. فکر میکنم « نان خشکی» بود.
برایم جالب بود که با تمام اینها، گوشه ای از پیاده رو در حال نماز خواندن بود!
خیلی صحنهی جذابی برای من بود.
هر کدام از ما، آیا اگر در شرایط او بودیم، باز هم نماز میخواندیم؟ باز هم شکر میکردیم خدایمان را؟
یا الان نماز خواندن و الحمدلله گفتنمان از روی شکم سیریِ نسبی است؟
واقعا کمی فکر کنیم.
اگر « نان خشکی» بودیم، باز هم نماز میخواندیم؟
خیلی حرف است در هر شرایطی عبادت خدا را کردن.
برای آن پسرک آرزوی عمری با عزت و عاقبت بخیری دارم.