توضیح نویسندگی از نظر خودم و شاید کسانی دیگر:
۱- چیزی معتاد کننده که اگر ده، بیست سال هم است که داری مینویسی بازهم میخواهی بنویسی!
۲- بعضی وقت ها اینقدر مینویسی و عجله میکنی، زده میشوی و دیگر خودت هم از نوشتن خودت بدت میآید و اگر دو پس گردنی و سه کف گرگی هم بهت هم بزنند نمیخواهی بنویسی!
۳- یا اگر بنویسی و بنویسی و بنویسی ، اگر بخواهند کتک هم بهت بزنند و بگویند ننویس باز هم میخواهی بنویسی!
ولی همهی اینها بستگی به هر آدمی دارد.
مثلاً:
نوع ۳: کسی تاحالا ننوشته است و شوق نوشتن دارد، ولی برایتان سوال است چرا تا الان ننوشته است؟ خب شاید دلیلش این است که تا الان وسیلهی نوشتنش را نداشته است ولی فرض کنیم حالا گرفته است، خب این میشود گزینهی ۳ که اگر بنویسی و بنویسی و بنویسی ، اگر بخواهند کتک هم بهت بزنند و ننویس بازهم میخواهی بنویسی!

نوع ۲: کسی است که فکر میکند نوشتن در خونش است و اگر بنویسد، میتواند مثل نویسندگان بزرگی مانند: لئو تولستوی، فئودور داستایوفسکی و ویکتور هوگو شود ،(یعنی آدمی بسیار مغرور!) ولی وقتی مینویسد میبیند نه خیر ، گاوش زایید! همه که مسخرهاش میکنند هیچ، خودش هم از خودش راضی نیست.

نوع ۱: کسی است که ده، بیست سال تجربه در نویسندگی دارد و ذهنش خیلی خلاق است!
